آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

۱۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

چکنویس‌های ۱۱ مردادی

دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۴۷ ق.ظ

اون روزی رو یادم میاد که نوشتم: " نوزده سالگی سخت من! زود تر تموم شو لطفا... "

و الان کمتر از یه روز مونده به ٢٢ سالگی...

دروغ چرا؟ حالم خوب نیست. 

دیگه همه میدونن زیر این چهره ی گاهی به ظاهر شاد کسیه که غمگینه، چون همش میبینه که نمیتونه کسی باشه که دلش میخواد

  • آقای مربّع

چکنویس‌های ۱۱ مردادی ۲

دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۲۴ ق.ظ

  • آقای مربّع
لیست بشکن!
گذشته‌ایه که به هر دلیلی گذشت و مهم نیست که چرا و چجوری گذشت.
آینده ای که چی قراره بشه و چرا اصلا باید ادامه داد و زندگی که چی و فلان؟
مقایسه‌ با آدمای دیگه!
تصور دونی:
صبح ها زود بیدار میشم دیگه بدون آلارم میتونم از خواب بیدار شم. منظم میخوابم دقیقا ۶.۵ ساعت بدنم عادت کرده. شبا قبل خواب به بالشم میگم بیدارم کنه! یکم عجیبه ولی کار میکنه. چشاتو باز کنی ببینی دارن اذان میگن.. بخندی !
دو روز تو هفته میرم کوه... ناشتا میرم تا ایستگاه سه یا پنج توچال. هربار بهتر از قبل میشم. این تابستون بزرگ ترین هدفم اینه که توچال رو فتح کنم!
بعد از کوه یا عصر ها دم غروب یا گاهی بین کلاس‌های دانشگاه میرم استخر.. حتی بعضی وقت ها صبحای زود بعد از بیدار شدن! شنام خیلی خوب شده اصولی یاد گرفتم.
واسه خودم ناهار و گاهی شام درست میکنم. کیف میکنم با آشپزی.. هر هفته یه غذای جدید یاد میگیرم. آشپزی و بوی غذا تو خونه... نگاه کردن به گلدونا و قلمه‌ها تو نور :)
ماشینم همیشه تمیزه و توش بوی خوب میاد. توش یه ورقه هست از کلمات زبان که هروقت فرصت میشه حفظ میکنم. لباسام بود ادکلن میدن همیشه تمیز و مرتب.
هیکلم خوب شده واسه خودم هر دو هفته یه تیکه لباس میخرم. با پولی که از شرکت میگیرم یا از پروژه ها در میارم یا گلدون میخرم واسه خونه یا تجهیزات عکاسی ولی بیشترش صرف لباس میشه.
تلفنم زیاد زنگ میخوره. به واسطه‌ی عکاسی و برنامه‌نویسی خیلیارو میشناسم. از حال همه‌ی افراد فامیل با خبرم و مرتب با همه در ارتباطم. گاهی با آدمای جدید و قدیمی میرم یه جای دنج یه قهوه میخورم یا میریم عکاسی.
بدنسازی دانشگاه عالیه گدو روز تو هفته، دوشنبه ها و ۴شنبه ها میرم باشگاه. دوروز هم(شنبه‌ها و یکشنبه‌ها) میرم میدوم اینتروال... همه چیز داره از تجهیزات و هیکلم داره یه تکونایی میخوره :)
اینستاگرامم انگار یه ترکیبی از هنر عکاسیه و یجور لایف‌استایل یه روش زندگی. خیلیا که فالوم میکنن بیشتر ازم ایده میگیرن. ذهن خلاقی دارم که با همه شئر میکنم. حدود 40.3K فالوئر دارم.
یخچال خونه همیشه پره از چیزای هیجان انگیز. هر هفته از خودم سوال میکنم: در یخچالو که باز میکنم، دوست دارم اینا توش باشه: ..
خیلی وقته که سیگار نمیکشم. تو کوهنوردی و دویدن نفسم دوباره زیاد شده. شنا خیلی کمک میکنه بهم. ورزش خود‌به‌خود سیگار رو از زندگیم حذف کرد.. جوری شده که اصلا دیگه دلم نمیخواد ! ینی اصلا میلم که نمیکشه هیچ حالمو هم بد میکنه.. وگرنه اگه خیلی حوس میکردم میکشیدم اوایل.
یه طرح خوبی اجرا کردم که شبا از ۱۱ به بعد با دیوایس الکتریکی کار نمیکنم.
تو خونه دوتا چیز خیلی زیاد پیدا میشه، کتاب‌ - گل‌و‌گیاه! انگار خونمون شده یه گلخونه‌ی کوچیک و یه کتابخونه‌ی نقلی.
انقدر روزام خوب پرمیشه که دیگه هیچگونه عادت مخربی ندارم... شبا تا سرم به بالش میرسه خوابم میبره.
خیلی از شبا شام نمیخورم یا خیلی سالم در حد میوه و سبزیجات. سبک خوابیدن به سبک بیدار شدن کمک میکنه. به‌جاش صبحونه ی مشتی میزنم
عکاسی رو باید خوند باید تحصیلش کرد. حالا که بهترین نوع تجهیزات رو دارم. زیاد میخونم و نمونه کار میبینم. میخوام توش علمم زیاد باشه.
شروع کردم و حسابی زبان میخونم. میخوام تافل رو جزو تاپ ترین‌ها بشم. کتابای مختلف و جزه های مختلف... یاد کنکوز میفتم :)) یه تلاش واقعی با تمام ابزار ها!
زیاد youtube و TED میبینم، مخصوصا صبح ها موقع صبحونه. خیلی بهم ایده میدن.
کنار درسم کار میکنم... منظورم عکاسی نیست‌‌ها! اون که جدا.. یجور کارای مرتبط با رشتم. هم درآمده و هم تجربه.. واسه‌ی این که یه‌روز شرکت خودمو بزنم یا این که بعد از تحصیلم هم این شغل رو ادامه بدم. و کم کم شروع کنم به شناختن آدمای مهم و موثر. وقتی از دانشگاه میام بیرون هم پیشنهاد کاری دارم حسابی هم کلی پول و سرمایه، هم کلی آدمِ به دردبخور هم آشنایی با بازار های ایران و نیاز ها و هم تحبره‌ی کافی... آقای دکتری که شرکت های زنجیر‌ه‌ای و مهم خودشو داره تخصصی که درست در جای حساسی بکار گرفته شده یجور انحصار همراه با خفن بودن فنی و مدیریتی. از سال آخر لیسانس این حرکت شروع شد!
بزرگ ترین آرزوم اینه که یه استارت‌آپ از خودم داشته باشم. آقای مربع! همه کاراشو حتی طراحی شخصیت‌های گرافیکیشو خودم بکنم.
شروع کار کردن تابستون ۹۵ توی جزو مهم‌ترین دلایل موفق شدن استارت‌آپ آقای مربع بود.
تو تهران چندتا جا مثل میدون امام اصفهان پیدا کردم که جون میده واسه عکاسی. هر هفته میرم و یه زمانیمو صرف کشف کردن اینجور جاها میکنم. نقشه رو مثل کف دست بلدم! چند وقت یبار یه جای جدید تو شهر پیدا میکنم.. یه جای دنج واسه خلوت کردن یا قرار گذاشتن یا عکاسی!
کارم حسابی گرفته! تدریس و عکاسی و برنامه‌نویسی..
به واسطه‌ی عکاسی و برنامه نویسی خیلی آدم میشناسم خیلی وقتا به صرف قهوه میبینمشون.
غذامو آروم میخورم... وقتی یه وعده جلومه از خودم میپرسم حالا میتونی کمتر بخوری؟ همم؟ حتی یه قاشق. رژیم درست و اصولی بعد از کلی مطالعه و مشورت با آدمای کار درست شروع کردیم. اینجوری که: تا جای ممکن مواد غذایی آب‌دار باید خوردصبحانه مضره! صبح ها تا ساعت ۱۲ فقط باید میوه‌حات و غذاهای آبدار مصرف کرد. کیفیت زندگی هرکس بستگی به کیفیت حیات سلول ‌هاش داره. بیشتر آب خوردن به دفع بهتر سم‌های بدن هم کمک میکنه... فک کن این همه تلاش و تقلا برای داشتن بدن(ینی سلول) های سالم مثل پایین نگه‌داشتن غلظت خون... اونوقت تصور کن سیگار با آدم چه‌ها که نمیکنه! حتما با هر وعده غذایی سالاد میخورم. یه سری میوه‌جات و سبزیجات همیشه تو تخچال باید باشه مث کلم کاهو سیب هندونه و موز. ۲- ترکیب سالم مواد غذایی: بعضی چیزا رو نباید با هم خورد! مث گوشب و سیبزمینی یا پلو و ماها / نان‌وپنیر/ شیر و سریال. خلاصه بگم در هر وعده غذایی فقططط یک نوع ماده‌ی جامد بخورید! غذای بد-> هضم سخب -> خستگی! ۳- کنترل مصرف غذا! کمتر بخورید بیشتر عمر کنید. (اثبات شده) ۴- مصرف صحیح میوه!‌کامل ترین غذاست. میوه رو باید با شکم خالی خورد چون تو روده‌ی کوچیک هضم میشه و. قبل و بعد غذا نباید مایعات نوشید مثل آب رو دیگ مذاب میمونه! آگه میخوای با ارزش ترین خردی زندگی رو انجام بدی، آب‌میوه‌گیری بخر!!! بعد از بیداری تا ۱۲ ضر چیزی جز میوه‌ی سالم و آب‌میوه نخورید! ۹ شب به بعد هم همینطور! رضا میگفت دلیل این که من هنوز سرپام اینه که چرت‌وپرت نمیخورم! ۵- بدن خودشو با هر میزان پروتئین وفق میده!
روزانه می‌نویسم! یه ایمیل یا یه پست یا یه کپشن... روزی یه ایده یه متن یه عکس .. اصلا یه دفتر دارم واسه ایده هام هر ایده ای از برنامه‌نویسی بگیر تا عکاسی و لایف‌استایل... پستای وبلاگم حسابی سروصدا میکنه. ازشون واسه کپشن عکس‌هامم استفاده میکنم.
روزانه این لیست‌هارو کامل و کامل‌تر میکنم : )
اصلا انگار برنامه نویسی زیاد آدمو معتاد میکنه. توی مسابقاتی که اینترنتی برگزار میشه شرکت میکنم.. جاوا و سی و اندروید.. میتونم خیلی جاها همنیجوری کار کنم و درآمد خوب داشته باشم.
روزی ۴-۵ ساعت رو صرف تمرین و مطالعه‌ی برنامه نویسی میکنم این تابستون! همه چیز کده.. همه چیز الگوریتم و برنامه نویسی و چیزای خفن کاربردیه. تو شرکت تو دانشگاه و خونه :)
یکی از فان‌های هفتگیم اینه که تو مسابقاتِ هفتگی Quera و یکی‌دو‌ جای دیگه شرکت میکنم... ترکیب الگوریتم و برنامه نویسی!
یه دفتر دارم واسه نکاتِ زبان که یاد میگیرم. هرجا یه چیز مهم میخونم یا میبینم فوری یادداشتش میکنم. شاید توی تافل بیاد!
کم کم دارم شنا و درازنشست روزانه رو میکنمش دو بار تو طول روز. بدنم حسابی آمادس دیگه اصلا اذیت نمیشم!
رژیمیو که حامد اینا دادن شروع کردم... کامل کنترل میکنم که تو طول روز چقدر انرژی بهم وارد میشه. دارم لاغر میشم...همه‌ لباسام واسم گشاد شده و اونایی که واسم تنگ بودن اندازم شدن :)
نگران آدمای دور یا نزدیک نیستم، هرکسی یه مسیری داره و تو مسیر خودش پیش میره... اونیم که مسیری نداره سرگردونتر از این حرفاس. من انقدری به مسیر خودم ایمان دارم که وقتی به جلو نگاه میکنم جز خودم که در حال رسیدنم چیزی نمیبینم.
کسی درگیر دیگران میشه که یا اعتماد بنفسش میلنگه و یا مسیرش، و یا اگه تو خودش گم شده باشه، هردوش! اعتمادبنفس واسطس، همه چیز تو مسیر خلاصه میشه، باید مسیریو انتخاب کنی همیشه که انقدرررر واست ارضا کننده باشه که وقتی ادمای دیگه رو تو مسیراشون میبینی فقط با یه کنجکاوی مقدس نگاشون کنی به عنوان یه ناظر از دنیای خارج، اگه با دیدن مسیرهای آدمای دیگه دلت میلرزه ینی پایه هاتو واسه خودت محکم نکردی وقتی محکم و مصمم تو مسیرت باشی و وقتی از ته دل خودتو دوست داشته باشی میتونی بی شائبه ادمارو دوست داشته باشی، باهاشون بخندی و باهاشون وقت بگذرونی، اگه نه همیشه انگار گمی انگار احساس عقب بودن میکنی، نه تو همون مسیر ها همین که میبینی اونا تو مسیرشون هرچی که هست هستن و تو نیستی...
مسیر من چیه؟ مسیر آدمارو چیزی تعیین میکنه که آدمای یکم عامی تر بهش میگن هدف، هدف ینی دلخوشی
با خودم قرار گذاشتم هر یکی دو هفته یبار یه چیزی به زندگیم اضافه کنم که کیفیت زندگیمو بهتر کنه، مثل یه گلدون یا کتاب یا حتی یه ماگ :)
خوندن یه مطلب از عکاسی رو جزو کارای روزانم کردم، از لنزک یا یوتیوب یا کتابایی که از IPM دانلود کردم :دی
رژیمی که دکترِ حسن داده رو شروع کردم. به هر غذا یه امتیازی نسبت میده مثلا و روزی ۲۶ امتیاز میخورم.
دوست دارم روزی دو نوبت، سرِ دو ساعت خاص عکس پست کنم... نه هر عکسی... عکسایی که توش جسور باشم، از خودم و فکرام بتونم راحت حرف بزنم.
تابستون تموم شده... وقتِ پاشدن و تلاشه. قدرتی از خودم دیدم که تاحالا ندیده بودم! منطقی رو تو خودم پیدا کردم که حتی نمیدونستم وجود داره. بازم میگم وقتِ پاشدنه :)
دوتا دفتر دارم. یکی پر از نکات انگیلیسی واسه تافل و اون‌یکی پر از نکات عکاسی... به زودی یه دفتر هم پر از نکات برنامه نویسی خواهم داشت.
واسه بیشتر شدنِ‌کارایی روزام یه قانونی که دارم به وضع کردنش فکر میکنم اینه که صبح ها حداکثر یک ساعت بعد از بیدار شدن (مستقل از این که چه ساعتی بیدار میشم) از خونه بزنم بیرون! فک کنم جزو بههههترین کارایی باشه که میتونم به زندگیم اضافه کنم..
باشگاه جزو مهم ترین سنگ‌هاییه که بعث میشه هفته‌هامو باد نبره!
هر روز که وقتِ آزاد دارم صبح ها میام اینجا و زبان میخونم واسه تافل! خیلی لذت داره زبان‌ خوندن... کنارش عکاسی میخونم باورم نمیشه این همه ایده دارم یاد میگیرم.
و از امروز شروع کردم به حل روزانه‌ی سوالای برنامه نویسی! همیشه یه سوال گوشه ذهنم دارم که دربارش ایده میزنم و تا بیکار میشم کدشو میزنم ... عالیه! بالاخره چیزی که همیشه دوست داشتم تو زندگیم باشه به زندگیم اضافه کردم :)
آدمارو اهلی میکنم...چند وقته که دورم داره شلوغ میشه. آدمایی که دوسشون دارمو اهلی میکنم، که بمونن واسم. همیشه کسایی هستن که جام پیششون محفوظ باشه :) تا جایی که میتونی اهلی کن..
۱۵ دقیقه قبل از صبحانه و ۱۵ دقیقه قبل از نهار یک قاشق چایخوری پودر قهوه سبز فراوری شده (با عسل و مقداری زعفران به عنوان مصلح) را داخل یک فنجان آب جوش حل کرده و پس از ۵ دقیقه با تمامی محتویات میل نمایید. قهوه سبزو میگه
زندگی واسم وارد فاز جدیدی شده... باید عرضه داشت باید یه کاری کرد با زندگی.. دیگه تعلل نمیکنم. دیگه تنبلی نمیکنم.. کاری که باید انجام بشه رو انجام میدم. ساعت که زنگ میزنه باید بیدار شد باید از جا بلند شد. کاری رو دوشم باشه، قراری رو ست کرده باشم باید سروقت برسم.. :) هیچ عذر و بهانه‌ای پذیرفته نیست.
شخصیت محکم و مهربونی دارم.. مثل یه کوه، لبخند رو لب... مسیرمو میرم و میدونم میخوام با زندگیم چیکار کنم! میدونم هم آکادمی رو میخوام و هم بازار رو... به وضوح میدونم که باید هم محقق برجسته‌ای بشم و هم یه مدیر صنعنی خوب.. و همین دونستن،خودش ۵۰٪ کاره..
synaptic strengths in the brain change in response to experience Hebb [1949]
انگلیسی رو وارد زندگیم کردم. میخوام تافل رو بالای ۱۱۵ بشم که همیشه واسم بمونه. شبا با رادیو انگیلیسی میخوابم! تو راه و تو دانندگی و کلا هرموقع که بشه رادیو انگلیسی زبان گوش میدم واسه لیسننینگ.
واسه رایتینگ نوشته‌های روزانمو تا جای ممکن انگلیسی مینویسم و میفرستم واسه دوستام که غلطامو بگیرن... هم بستمو نوشتم هم نوشتنه دیگه الکی نیست و هم خیلی کار چلنجینگ و جذابیه شاید یکی از بهترین ایده هامه. باعث میشه کسایی که متنامو میخونن هم انگیزه بگیرن که این کارارو بکنن.
واسه اسپیکینگ متنی که روزانه میخونم از نیویورک‌تایمز یا هرجای دیگه رو بلند روخونی میکنم و صدای خودمو صبط میکنم. دوباره گوشش میکنم و غلطامو میگیرم.
واسه یادگرفتن کلمه های بیشتر روزی ۱۵ تا ۲۰ دقیقه صرف خوند فقط کلمات میکنم. از کلمه‌‌هایی که تو گوگل ذخیره کردم تو سایت دیکشنری سرچشون میکنم، هم معنی‌هاشونو میخونم و ریشه‌های اونارو میخونم و کلی مثلا...کل ۲۰ دقیقه رو پر میکنم با این کار... مخصوصا صبح ها بعد از صبحونه.
شنبه یکشنبه و چهارشنبه ها باشگاه دانشگاه دایره... و دو یا سه روزشو میرم ازفرزاد برنامه گرفتم واسه شروع. علاوه بر باشگاه هروقت هم که تو خونه بیکار میشه شنا و دارزنشست میرم.
دوشنبه ها اگه ایده‌ی خوبیه که برم تو تمرین تیم بسکتبال دانشگاه شرکت کنم و باهاشون بازی کنم..
شبا هم میشه رفت کوه... تا چشمه‌ی توچال یا مثل امشب از پارک‌برواز تا پای کوه‌های کوی فراز و شهرک بام تهران... غیر از اون آخر هفته ها یه کوه جانانه باید رفت.. تا ایستگاه ۵. شاید یه کوه اینجوری مشتی در هفته هم بس باشه.. ینی یک بار در هفته ولی مشتی..
دویدن لزومی نداره هر روز باشه.. میتونه ۲ بار تو هفته باشه ولی حسابی باشه ینی وسطش اگه میخوای استراحت کن ولی کل این پروسه یه نیم ساعت یا بیست دقیقه‌ای ادامه داشته باشه.
یه قراری که با خودم دارم اینه که روزانه عکس پست کنم و این کار لازمش اینه که بیشتر برم عکاسی و تمرینمو بیشتر کنم..
روزانه یه زمانی رو به کارای خونه یا به قول خودم house keeping stuff میپردازم و هرکاری که خونه داشته باشه رو انجام میدم مثلا آب دادن گلدون ها هم میتونه جزئی از این باشه. اینجوزی مطمئن میشم که خونه همیشه همینقدر خوب و تمیز و دوست داشتنی میمونه..
علاوه بر شنا و درازنشست روزانه، تمرین‌های فیله‌ی کمرمو هم روزانه انجام میدم اولا یه بار تو روز بود اما الان شده تا ۲-۳ بار در روز ... مخصوصا صبح ها بعد از بیدار شدن.
جربان لغزیدن ها میتونه یک بار رفتن تا چشمه‌ی توچال و یا دودور دویدندور زمین فوتبال در نظر گرفته بشه همچنین یه روز فولمارک میتونه جبرانی واسه همه به جز اون دوتا مورد کریتیکال باشه :دی
[] اکثرِ شبا قبل از خوابش حداقل نیم ساعت وقت آزاد داره... یه لیوان شیر گرم یه دوش و یکم مطالعه یا تلویزیون ... :)
[] که وسایل ماجراجویانه پشت ماشینش داره ! :دی یه چادر مسفرتی یه کیسه خواب یه جفت پوتین یه چراغ یه فلاسک چایی یکم آب چند دست لباس و ...
[] که ماهی یه بار یه کار هیجان انگیز کرده باشه! مثلا" یه شمال یهویی یا یه شب بره تو همون کوه بخوابه
مگه میشه این همه نظم و رخداد اتفاقی باشه؟ این چرخه‌ی حیات خیلی منظمه...
بعضی آدما ارزشِِ مطالعه شدن دارن!‌ مث مهدی مث رضا. اینارو باید خوندشون! باید هرکس رو اگه توی چیزی خوبه الگو قرار داد. واسه الگو قرار دادن آدما باید به باور‌های خاصِ اونا دست پیدا کنیم.چی تو ذهنشون ساختن که تونستن؟ مشکل آدما اینه که چیزی رو نمیخوان اصلا یا اگه میخوان درست نمیخوان واسه همین یهو به خودشون میان و میبینن اااا چیزی ندارن! زندگی مثل آب رودخونس که اگه درست بهش جهت ندی تورو با خودش میبره. بذار چند تا مثال بزنم: رضا باور داره به هرچی میخواد میرسه لزوما! لنخندشو عمدا یه جور خاص میزنه، به خودش میگه جنگجو واقعا هم همون شده... باور داره که زندگی یه جبره ولی جبرِ اون خوب چیزیه و خوش شانس بوده! یا مهدی قبل فقح دماوند بکگراند لپتاپش قله بود. بکگراند گوشیش یه شیر در حال غرش بود! و یه جمله: you are good enough. مهدی باور داره آدم سحرخیزیه. باور داره میتونه به همه چیز بی‌تفاوت باشه... وقتایی که از درون ناراحت تره برعکس خودشو شاد تر نشون میده. باور داره سیگار حالشو بد میکنه و ترک کرده..
مغز انننننننننننقدر خفنه که قطعا یه تایمر داره که بشه تنظیمش کرد که فلان ساعت بیدارت کنه.. شاید یه کامپیوتر باشه که ریستش همون گریه کردنه!!!
این برنامه‌ریزی ها یه تغییر موقت یا هیجانی نیست! نه! یه شروعه... شروع یه برنامه‌ی ۱۰ ساله!
از ذهن و درون شروع میکنم... شروع کردم! رو به اتمامه.. وقتیه که همه‌چیز به ناگاه نمود بیرونی به خودش میگیره. جوری رفتار کن که میتونی. حتی اگه نمیدونی چطوری بتونی جوری رفتار کن که انگار میدونی چطور بتونی.
به این دیدگاه رسیدم که گاهی هم لزومی نداره وقتی میخوای کاری یا عادتیو بذاری کنار حتتتتما بخوای کلی دلیل و منطق لیست کنی! گاهی باید قربانی کرد.
جنگ نرم با کودکِ لجبازِ کمالگرای درون!
بعضی کارا مثل سیگار یا الکل یا پرخوری عصبی یا داستان فقط یه چیزایین که آدم میخواد بهشون چننننننننگ بزنه تا هرقدر موقت هم که شده (در حد ثانیه!) آروم بشه. اینه که اینا تو مواقع down بودن خیلی تعریک کننده میشن. ولی بعدش چی؟
روزانه با ابزار هایی که بلدم مثل NPL ( ذهنی و احساسات اصلی و فرعی - فیزیولوژی جسمی) استفاده میکنم تا خودمو بسازم جوزی که میخوام! ذیگه یادم میاد که گاهی قربانی کردن لازمه.. هر چیز بزرگی تلاشم و جون کندن میخواد.
هر روز به خودم یا‌دآوری میکنم که نباید هیچ وقت لش کرد.. بزرگ ترین مانع رسیدن باه آرزو‌ها همینه و هدف یه چیزیه که مثل موتور قطار میمونه. اگه هدف مشخص و ملموس نداری مثل قطاری هستی که موتور نداره. یه لیست دارم از اهداف دور و نزدیکم. این لیستیه که اگه ۱۰۰۰ بار هم زمین خوردم کمک کرده باز از جا بلند شم و الان مجهز تر و مسلط تر از همیشه بازیو بلدم.
تو از ریشه‌ها یا همون ۲۰٪ های زندگی -مرتب بودن خونه- و -پر بودن یخچال- هستن. یا چیزای مثل -حضور- در محیط هایی مرتبط با اهدافت مثل: آزمایشگاه. شرکت. جمع دوستی. یا عکاسی..
تجربی هم نگاه کنم کنکور بهم نشون داد که میتونم!! من همون آدمم با این تفاوت که الان خیلی قوی‌تر و مجهز تر هستم. تازه همون سال کنکور بود که ۲۰ کیلو لاغر شدم!!! میبینی؟
It's all about changing LIFESTYLE عادت های بد حذف نمیشن، جایگزین میشن!
استراتژی مهم ترین چیزیه که جدیدا کشف کردم و وقتی کشفش کردم فهمیدم چقدددددددددددر جاش خالی بوده!
اینو بدون که آدما میان‌ و میرن ولی معدودیو که ارزش دادن نگه دار. مث مهدی مث رضا... اینا کسایین که با تمام فراز و نشیب ها جرو همیشگی‌ها هستن. میدونم خوش قلب هستن و ته ته دلم دوسشون دارم. میتونیم کنار هم از هم‌دیگه کلی چیز یاد بگیریم و با‌هم‌دیگه یه تیم کامل باشیم.
مهدی و رضا کسایین که من دوسشون دارمو به اشتباه از خودم رنجوندمشون.. از خودم دورشون کردم. باید دوباره اهلیشون کنم. ایندفه با هوشمندی.
میچسبم به کار و ریسرچم. میتونم حسابی توش رشد کنم و کلی مقاله بدم. یه سکوی پرتابِ واقعیه واسم. چه روزایی که از دانشگاه میزنم بیرون و جفت پوتین پشت ماشینو میپوشم و از چین‌کلاغ میرم بالا..
دوتا روتین عالی دارم. یکی روتین قبل خواب و یکی روتین بعدِ خواب. قبل خواب مطالعه و نوشیدنی گرم و رادیو.. و یه خواب سالم/طبیعی. بعد خواب هم مطالعه، صبونه و TED ,بلاگ و 100HappyeDays . اگه روزایی باشه که میرم میدوم صبونه سبک تر و آماده واسه ورزش حسابی. گاهی هم کوه معمولا جمعه ها.
میدونستی حتی تنفس هم باید درست و اصولی باشه؟ گاهی چیزای خیلی ساده‌ای مث تنفس میتونن تفاوت های خیلی بزرگ درست کنن :) روزی ۳ تا نوبت دوتایی رو صرف تمرکز و تنفس درست میکنم :)
دیدی که همش میگیم چیزای کوچیک اثرات بزرگ دارن؟ تو عکاسی هم نمونه داره.. اگه فتوشاپ رو بلد باشی و خوب بتونی باهاش کار کنی میتونی عکس هارو از زمین تا آسمون فرق بدی و بهترشون کنی. شروع کردم فتوشاپ و لایبت‌روم رو یاد میگیرم و تمرین میکنم. یا معادلش تو نویسندگی .. گاهی میشه مطلب مرتبط خوند.
اگه میخوای به همه‌ی آرزوهات برسی یه راه داره؛ هیچوقت لش نکنی! این تنها چیزیه که فقط و فقط با عمل کردن به همین یه مورد همه چیز رو ساخت.
گاهی وقتا که تا دیروقت دانشگاه میمونم میذارم همونجا لپتاپ و وسایلم بمونه تا فردا صبح زود که دوباره میرم سر کار.
آقای پرورش میگه: آقا شاهین بخدا بیشتر از من خسته نمیشی... نترس از خسته شدن لوس نباش! مرد باید کار کنه عرق بریزه و از صبح زود بیدار شه بیفته دنبال زندگی. مرد شدن یهو اتفاق نمیفته باید از اونا یاد گرفت.
جمع خائنه... زیاد تو جمع بودن باعث میشه آدم گم بشه و از مسیرش کیلومتر ها دور بیفته. از طرفی تنهایی هم اعتیاد میاره.. تو یه گودالی میبرتت که هربار بخوای ازش بیرون بیای مجبور میشی یه هزینه‌ی اضافی رو بپردازی.
کتابخونه‌ی دانشگاه عجیب دنجه و جون میده واسه درس خوندن!
خوبیاتو ببین و خودتو قوی حس کن! نترس از رقابت وارد گود شو. مهدی میگه یکی از ضعفام اینه که کم شکست خوردم!‌میبینی؟ تا جایی که میتونی بدو رقابت کن و جون بکن. در هر صورت برنده‌ای
نکنه بیشتر از این که عمل کنی فکر کنی...
گیاه واسه رشد کردن رنج نمیکشه..
  • آقای مربّع

دی ماه ۹۵

جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ
نکته اینه که اگه ورزشو صبح‌ها برم دوتا خوبی داره، اول این که شبا میتونم تا دیر وقت سر کار بمونم با خیال راحت، و دوم این که نشاطش رو کل روز با خودم خواهم داشت :)
مقید بودن به برنامه‌ریزی‌ها !
تصمیم‌گیری سریع و تعلل نکردن :)
آدم نا‌محدوده ولی تمرکزش محدوده.
روزا دستم نیست.. تمرکزم نیست انگار. راس میگن نباید بذاری زیاد بهت خوش بگذره که شل میشی.. شل شدم. یه آتیشی هس زیر خاکستر
خودم که میدونم مشکل کحاس.. ولی این که شروع نمیکنم به دوباره ساختن... اون مشکلش جای دیگس
کجاس؟ ... گشادیه :) دچار شدن به روزمرگیه.. انقدر دچار روزمرگی میشی که دیگه نمیتونی چیزی خارج از اونو ببینی.
و اینجاس که چشمتو روی تمام منابع عظیمی که داری میبندی.
شروع لایت‌روم
واقعا چیزی به اسم سه روز پیش‌نیاز وجود داره؟
روند رو بلدم.. مشکل فقط همینه! یادت میره لذت اون اوج رو
من دوباره نیاز دارم وقت زیادی رو صرف خودم کنم..
واسه شروع باید یه سری سنگ بذارم روی هفته‌ای که باد میخواد ببرتش
weekly plan and daily ToDo list
در حین کار با گوشی کار نکنم
میخوام لنز ۱۳۵ بخرم
ایمیل های شهر سخت - ایمیل های عکاسی لنزک و یوتیوب
میشه کارایی مثل سروسامون دادن اکسل و نوشتن و شستن ظرفا و پست وبلاگ و غیره رو موکول کرد به شبا بعد از ساعت ۱۰ که قراره no wifi باشم.
  • آقای مربّع