آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

۶ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

distraction

دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۰۷ ب.ظ

نه من به تعمیر نیاز دارم.

امروز به سختی از خواب بیدار شدم. بیماری کراوات‌زده جلوم وایساده‌بود.

 

شدم تراپیست ملت تو تلگرام جای این که به کارام برسم.

کارام؟ دفاع. آماده شدن واصه مصاحبه‌ها. 

همین کار کردن توی شل هم دلمشغولیه.. واسه پول. چقد پول میخوای پسر؟

خوددرگیر شنیدی؟ 

همه چی خوبه. همه‌چی درسته.. ولی مغزم فک میکنه نیست. داره دنبال مشکل میگرده و پنیک کرده. پس کی بهتر میشه؟ 

اگه کیوان بود میپرسید حالا میخوای چیکار کنی؟ مشکلو تو یه جمله بگو؟

مشکل: نمیتونم تمرکز کنم.

چرا؟ چون کلی distraction اطرافم هست.

 

راهشم کنار گذاشتن گوشی/تلگرام/اینستاگرام و صفحه‌ی بروزره. حاضری انجام بدی؟

درواقع همونجور که از غذا خوردن داری fast میکنی، باید از گوش و سوشال مدیا هم فست کنی. چقد جالب.

 

  • آقای مربّع

چون از دنیا قطع بودن ترسناکه

پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۲، ۰۶:۲۵ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۷ فروردين ۰۲ ، ۰۶:۲۵
  • آقای مربّع

نفهم

سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۷:۲۸ ق.ظ

من همیشه از زندگی بیشتر میخواستم. هنوزم میخوام... ولی وسطای مسیر بود... طرفای ۲۸-۲۹ سالگی که یدفه بهم خطور کرد. که اینقدری که کسب کردن رو تمرین کردم زندگی کردن رو نکردم.

من خیلی چیزا میخوام.. یه چیزاییم همیشه بدون هیچ دلیلی واسم نشونه‌ی قدرت و عزت و احترام بوده. مثل شلوغ بودن دورم با رفیقا. دقیقا چون نداشتمش.. چون واقعی نبودم و نبودن هیچوقت. 

واسه همین همیشه میخواستم گوش دنیارو پاره کنم با نشون دادن تصویر محبوبی از خودم.. با نشون دادن تصویر دوست داشتنی از خودم. حقیقت تلخ اینه که، من اونقدرا هم توی این دنیا اثرگذار نیستم.

و من هنوزم بلد نیستم چجوری یه دوست باشم.

 

نمیخوام خودمو بکوبم ولی دوستی و زندگی با من سخته. راستش.. اینجای عمر فهمیدم من اونی که فکر میکنم نیستم اونی که همیشه فکر میکردم هستم، نیستم. اگه بخوام روراست باشم، من نه میدونم محبت چیه و نه عشق.

باز خوبه... باز خوبه که اقلا الان فهمیدم که نمیفهمم. وگرنه توی این نفهمی میموندم و می‌مردم..

راستش خیلی افسرده کننده‌س. ولی پادزهر افسردگی امیده. من میرم دنبال این جوابا و اتفاقا میدونم کجاها برم و با کیا صحبت کنم.

 

این روزا سرمو گرم کردم با آدمای مجازی. از همینجا هم میشه شروع کرد.

مشکل اینه که من حتی نمیدونم که ایا باید انرژی بذارم و از نو -آدم جمع کنم- یا نه. وقتی که اگه عزت نفس رو بذارم کنار، نه وقتشو دارم نه نیازشو. نه حوصلشو.. به نظرم همه‌ی اینا مسخره میان.

پسر .. خسته شدم از این که اینقد زندگی من در قبال دیگران تعریف میشه.

 

خبر خوب دیگه اینه که اینجای مسیر نباید هم کاری کنم یا تصمیمی بگیرم. این فکرا میان و مثل امشب فقط میذارم سلام کنن. درواقع به هیچکدوم از این احساسات نمیشه استناد کرد.

 

 

هیچ باورت هست که یه منِ جدید داره شکل میگیره؟ این من خیلی جدیده. خیلی پاکه. و چقد قویه.

از فیزیک و ورزشی که میکنی تا قدرت مالی و علم و روحیه. این یه من شکست‌ناپذریه. اگه بخوام ترسمو توی یه جمله میگم، میترسم هیچوقت کشف نشم :)) .. نه. میترسم که هیچوقت دوست داشته نشم... 

اینم جای خالی خداس. چون اگه من واقعا خدارو داشتم احتمالا حس میکردم دوست داشتنشو.

من یه حس رهاشدگی‌ای دارم.. مثل همون بچگیا. کسی هم مقصر نیست. ولی من از مهرزاد قوی‌ترم.

 

من مطمئنم همه‌ی اینا درست میشه. الان فقط باید بدونم که درحال از دست دادن نیستم بلکه درحال به‌دست اوردنم. این مایندست خیلی مهمه و خیلی فرقشه. 

 

 

 

- میشه توی موزه‌ها گم شد..

- میشه ساعت ها توی همک کتاب خوند

- میشه تنهایی کوهنوردی کرد

- میشه چادر زد و پای آتیش نشست..

- میشه بسکتبال بازی کرد

- میشه توی کافه نشست و کتاب خوند یا نوشت.

- میشه شبا توی کتابخونه باشی

- میشه کلاس یوگا رفت 

- میشه به غریبه‌ها عشق ورزید

 

خیلی کارا میشه کرد.. وسعت این زندگی باورنکردنیه. اگه طالبش باشم.

چقد چیز باید یاد بگیرم چقد هنوز نمیفهمم..

  • آقای مربّع

میدونم

چهارشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۲، ۰۶:۱۶ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۹ فروردين ۰۲ ، ۰۶:۱۶
  • آقای مربّع

سلام بیماری عزیزم ۱

پنجشنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۰۳ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۳ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۰۳
  • آقای مربّع

نکست لول

سه شنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۷:۱۹ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۱ فروردين ۰۲ ، ۰۷:۱۹
  • آقای مربّع