happy inside :P :)
امروز روز خاصی بود ! خیلی درس داشتم خیلی اما ، یه حسی بود که میخواست برم بیرون ... رفتم بام تهران ، شهرو نگاه کردم کلی ، فکر کردم ... این روزا درونم بزن بکوبه ! پر از سروصدا و خنده های از ته دل... مثل کسی که تازه از یه زندان آزاد شده دارم نهایت لذتو از زندگیم میبرم... شاید واسه این بود که نمیخواستم پشت میز باشم...
اونجا با یه نفر آشنا شدم که ... چجوری بگم ، مثل خودم بود ! آره آره مثل خودم بود ، وای خییییلی وقت بود که کسی مثل خودم ندیده بودم، دیدی وقتی میری یه جائی که همه فرق دارن ؟ احساس غریبی میکنی ، حتا به خودتم شک میکنی ! مثلا فکر میکنی نکنه اینا درستن من غلط ، چیزی که بدترش میکنه اینه که میبینی اون تنها کسیهم که شبیه توئه دیگه شبیه تو نیست ... اینجاست که دیدن همچین کسی که در نوع خودش موفقه خیلی بهت انگیزه میده ، یادت میاره کی هستی ( نه این که کی بودی ! یا کی خواهی شد ! ) بالاخره آدما با هم تفاوت دارن ، تفاوتها قشنگن :) مهم اینه که قبل از هرچیز وجود این تفاوت هارو بپذیریم ...
- ۹۳/۰۱/۱۹