مرتاز
نوشته بود "انسان تنها زمانی خود را میشناسد که به مرزهای خود برسد..."
الان میشه کلی توضیح داد درباره این جمله اما اسکیپ میکنیم دیگه چون فک میکنم جمله واضحه !
الان اگه من بگم که هیچ مرزی نمیتونم واسه خودم تصور کنم ، چه فکری میکنی دربارم ؟ مغرورم ؟ از خود راضی ؟ اعتماد به سقف ؟ آخرش نفهمیدم "انسان" محدوده یا نه ! الان اگه اهل کلکل باشی احتمالا اولین چیزی که تو ذهنت میاد میگی :
-خوب آره مثلا آدم که نمیتونه پرواز کنه !
بعد من جواب میدم:
-هواپیمارو چی میگی ؟
میگی :
-نه خوب اون وسیلس خود آدم که نمیتونه !!
بعد من میگم:
-اولا همین که تونسته وسیلهای بسازه که تونسته پرواز کنه از نظر من کافیه اما اصن اونم نه ، هممون شنیدیم یسری آدم هستن که میرن چند ماه ، با خودشون شایدم خدا خلوت میکننو یسری کارای عجیب غریب میکنن ، ماها بهشون میگیم "عارف" تو هند میگن "مرتاز" کلا به نظرت اینجور آدما وجود دارن ؟ احتمالا تحقیقش کار سختی نباشه ، یه سر به یوتوب بزنی یا سرچ کنی مطمئنم اگه ۱ هفته وقت بذاریم سرچ کنیم یا با آدمای عجیب غریب صحبت کنیم و از این مدل کارا میتونیم به جواب این که آیا واقعا همچین آدمایی وجود دارن یا نه برسیم ، من فکر میکنم جوابش "آره" هست ، وجود دارن ، حقیقت کمی نیست که انقد ساده از کنارش میگذریم !
میگن حضرت محمد وقتی به پیامبری رسید از قبلش با خودش کلی خلوت میکرد تو کوهها و غارها میرفته ، تمرکز میکرد ، دربارهٔ همهٔ این آدما با این سوپر پاورها هم فقط در همین حد میدونیم که
"میرن تو کوهها و غارها ، با خودشون خلوت میکنن ، دعا میکنن شاید و تمرکز میکنن" => چه جملهٔ بچگانه ایه نه ؟
۴۰ روز ! مثلا ۴۰ روز بری پشت کنی به همهچیو فقط با خودت تمرکز کنی ، فکر میکنی بتونی یروز پرواز کنی ؟ مثل سوپر من ! فکر میکنی اگه سالی ۴۰ روز بری تو یه غار خودتو تصفیه کنی ، اگه به خدا اعتقاد داری ۴۰ روز دعا کنی و روزه بگیری و ازش بخوای بهت قدرت پرواز بده ، اگه هم اعتقاد نداری اون ۴۰ روز رو روی پرواز تمرکز کنی ، میشه ؟
چشم برزخ، شنیدی ؟ دربارش فیلم ساختن... خیلی چیزا...
باور دارم این آدما وجود داشتنو دارن
باور دارم آدم محدود نیست ، صرفا باور دارم
** فقط زمانه که محدودمون میکنه ، اما الان تو این سنمون انقدر زمان داریم که موقتاً ایگنورش کنیم، به زودی آدما به زمانم غلبه میکنن ، شاید الانشم تونستنو ما نمیدونیم ! ماشین زمان ! چه باحال ...
میخوای مهندس خفنی باشی ؟ میخوای پدر خوبی بشی ؟ میخوای پولدار باشی ؟ میخوای خلبان بشی ؟ میخوای رئیس گوگل بشی ؟ شوهر خوشتیپو پولدار میخوای ؟ میخوای رییسجمهور بشی ؟ :)) پسر خوب دارم بهت میگم میتونی پرواز کنی ! اینا که چیزی نیست :دی
آها آها یه چیزی ! (با لحن پگاه)
آدم مرز دارهها ، اما مرزها فیکس نیستن ! یعنی اینجوری نیست که تا یه حدی پیش بری بیشترشو نتونی مثلا ، اتفاقا" تمام این حرفم در تائید اون جملهٔ پائولو کویلو تو کتاب "۱۱ دقیقه" بود ،
"انسان تنها زمانی خود را میشناسد که به مرزهای خود برسد"
باید مرزامونو بشناسیم ، برسیم تا لبه مرزمون ، بکوبیم به مرز و قلمرومونو گسترش بدیم...بکوبیما !!!
آره ، مرز هارو جابجا کنیم !!! :پی
"من" رو گسترش بدیم ... همین دیگه کار نشد نداره ...
-------------------------------------------------------------
- باورم نمیشه این همه حرفای پراکنده که تو مغزم شناور بودو تونستم به هم وصلشون کنمو بدم بیرون ! پشمام !
- کلی آهنگ اینجا آپلود کردم :دی هرازگاهی هم اضافه میکنم ، گاهی سر بزنید
https://drive.google.com/#folders/0B0u86rUKw2WtMHhoajZxVDBZVDQ
- ارتباط پر رمز و راز "درد" و "لذت"
- فکر کنم میشه خوشبختی رو اینجوری تعریف کرد که یکنفر به تمام مرز هاش رسیده باشه ، لزومی نداره کسی مرز هارو جابجا کنهها اما کسی که تمام فضای "من" اشو پر کرده باشه ، فکر کنم خوشبخت باشه ، از همهٔ ظرفیتش استفاده کرده دیگه ، نه ؟
- ببخشید طولانی شد ایندفعه ...
- و من به سادگی تصمیم گرفتم در طی ۵ روز کلی تصمیم بگیرم واسه زندگیم ، چرا پنج ؟ الکی ! واسه خنده :)) والا بخدا سخت میگیرین چرا ؟ به سادگی ، ۵ !
- یعنی لذتی که من از :
یه آهنگ ، یه لیوان چای ، یه کاغذ سفید ، یه پنجرهٔ باز ، یه سوال ریاضی ، یه کتاب ، یه چراغ مطالعه تو اتاق تاریک ، یه میز همیشگی تو یه کافه، قدم زدن تو شبای بهاری ، گاهی با مترو رفتن در حالی که ماشینت جلو خونه پارکه ، زرشک پلو ! اف۱۴ ، نگاه کردن مردمی که با عجله میرنو میان و ...
میبرم رو بقیه هم میبرن ؟ آخه از اینا که حرف میزنم با تعجب نگام میکنن :)) انگار میگن دل خوشی داریا !
خوب آره :پی
- ۹۳/۰۲/۱۵