یکشنبه - ۲۷ تیر ۱۳۹۵ - صبح - مربعِ مثبتاندیش!
صبحِ زود، کتابخونهی دانشگاه.
چقد خوبه و چقد دنجه! همچین جای مشتیای هست اینجا هم مثل آیپیام واسه درس خوندن و رشد کردن و مطالعهی هرچی که لازمه در اختیارمه.
وقت تنگه و تنگه و تنگه واسه تافل و واسه کنکور و خیلی کارای دیگه.
دیروز تصادف کردم.. شاید بخوای بگی تو دیگه خیییلی مثبتنگر بازی داری میکنی! ولی حقیقتشو بخوای یجور تلنگرِ مشتی بود واسم.
دیروز به معنی وافعی پیروزی بود... شک ندارم تو هر سنِ کمتری و هر میزان رشدِ کمتری نسبت به الانم بودم، الان یا خواب بودم یا داشتم یجایی یه گوشهای وقتمو به فنا میدادم..
دیروز پر از اتفاقای بدی بود که .. بازم میگم مثل یه تلنگر بود.
نباید وقتو از دست بدم.
دیگه دورانِ تنبلی و راحتی رو به پایانه... میخوام از تکتکِ ثانیه هام واسه رشد استفاده کنم.
باید زود روزا از خونه بکنم و بزنم بیرون! این یکی از مهم ترین تصمیما میتونه باشه.
باید حرکات ورزشی رو دوبار تو روز انجام بدم..
باید تافل رو بخش ثابتی از روزهام بکنم..
خیییییییییلی کار دارم با زندگی :)
- ۹۳/۰۸/۰۱