گم نام شماره چهارده - سنگریزه ها
پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۴۰ ق.ظ
شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۰:۴۲ بامداد
آها ما زدیم ترکوندیم دهن دنیا رو صاف کردیم داشتیم میرفتیم سمت قله محکم و مصمم داشتم جلو میرفتم یه سنگریزه جلو پام افتاد.
ترسیدم که نکنه مثل دفعه قبل سقوط کنم ؟ گفتم نه بابا با یه سنگریزه کی سقوط میکنه ؟ دومی افتاد ... سومی چارمی... Nامی !
حتی شاید ترتیب ریخته شدن سنگ ها همون ترتیب قدیم بود... ترس وجودم رو گرفت... نکنه تاریخ داره تکرار میشه ؟
یه صدایی توم میگفت حتی اگه بشه... مگه نه این که قبلا یبار با همه ی اینا سرو کله زده بودی و ره خودتو میونشون پیدا کرده بودی ؟
...
شاید از ترس فرو پاشیدن فرو پاشیدم !
چند وقتی توی خودم بودم.. حرف نمیزدم.. وقتی هم میزدم مصنوعی بودم. میفهمی چی میگم ؟ تاحالا مصنوعی بودی ؟ یکی دو هفته مصنوعی بودم. صعود رو ول کردم داشتم فرو میپاشیدم... ینی ترس و وحشتم بیشتر هم شده بود. اوضاه پیچیده تر شد. همه چیز بیشتر فشار میاورد یا حداقد منِ همیشه سخت بگیر اینجوری فکر میکردم...
تا این که چند تا چیز توی خطر قرار گرفت..
رابطم با دوتا از عزیز ترین های زندگیم..
به هر فشاری که بود اونارو سعی کردم تا جای ممکن درست کنم.. زخم ها رو مرهم بذارم منظورم از زخم ها زخم های خودمم هم هست.
زخمایی که الانی که اینو دارم مینویسم در حال خوب شدنن.. ولی هنوز مراقبت میخوان و باید حواسم بهشون باشه... بقیه ی زمینه ها هم اوضاع خوبه.. درسا خوبه کارای ریسرچ و اپلای خوبه
اما ترس هنوز توم هست... ترسی از سنگریزه هایی که قبلا باعث شدن فرو بریزم و از این حرفا.
به هر حال گاهی آدم پریود میشه ... اما چجوری میشه انقدر محکم بود که برنامه ی زندگیت نلرزه با این حرفا ؟
از همین الأن ! |
Set Some Long-term Goals |
تو میتونی یه دل سیر بخوابی عوضش اون زمانایی رو که به کار یا حتی تفریحت اختصاص میدی رو مفید تر کنی |
Think Big ... آره بزرگ فکر کن ! تا جایی که میتونی بلند پرواز باش ! بپر... اصلا یادته میگفتیم اگه قراره درباره ی چیزی اشتباه کنی بذار درباره ی توانایی هات باشه ؟... عنشو دربیار اصن |
They exercise and eat right |
They always step out of their comfort-zone |
They focus on productivity instead of on being busy |
- ۹۳/۱۱/۱۶