گم نام شماره ده - کنترل فریک
پنجشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۰۹ ق.ظ
۵شنیه - ۳۰ آبان ۱۳۹۴
این بار یه محکه که مرد و مردونه نذارم اوضاع از دستم در بره.
بعضی آدما میگن که جزو دسته ی کنترل فریک ها هستن ینی اگه کنترل شرایط از دستشون در به فریک میکنن و میترسن
من فکر میکنم همه ی آدما همینن. بسته به میزان جدی گرفتن جریان زندگی و یا سپردن خودشون به جریان زندگی فریک میکنن.
منم از اون جدی بگیراشم !
الان فقط از یه چیزی ترسیدم و اونم اینه که همیشه وقتایی تو زندگی زمین خوردم که کار های خیلی زیاد مستقل از هم داشتم اونم تو فصل پاییز.
مسخرس نه ؟
یه مدتی کلید کرده بودم که من افسردگی فصلی میگیرم تو پاییز !
یادمه امسال بهار دسته جمعی :)) نه جدی یادمه امسال بهار که تازه حالم خوب شده بود و داشتم دوباره تو زندگیم اوج میگرفتم همش به خودم میگفتم لامصب بذار پاییز شه! بذار پاییز شه !!! به پاییز نشون میدم که این بار نمیتونه حالمو بگیره...
میبینی ؟ انقد احمقانه مینداختم گردن پاییز
خلاصه حالا شما بگو جو سازیه بگو روحیه دادنه ولی یه احساس قدرت خاصی میکنم تو خودم بعد از دو سال.
آره دو سالمو به فاک دادم. پریشب بود ساعت حدود ۱۲ شب کنار دانشکده رو پله ها نشسته بودیم. امیر سیگار میکشید و میگفت چقدر از عمرشو به فاک داده.. او در جریان زندگیِ منم هست . پرسید تو پشیمون نیستی این همه رو به فنا دادی ؟
گفتم نه. نمیدونم چرا گفتم نه ! شاید به خاطر آدمی که شدم...
آمادم ! واسه پاییز واسه تلاش واسه همه چی :)
یه جریانیه که شروع شده !
- ۹۳/۱۱/۳۰