سیگنالِ سفید

نزدیکای خونه بودیم, مهدی رانندگی میکرد و من سرم تو گوشی بود. آهنگ پخش نمیشد و ما حتی حواسمون نبود که آهنگ نداریم

فکرش مشغولِ # بود. انگار داشت فکر میکرد چی به تجربه هاش اضافه شده یا کجاها اشتباه کرده... و منطقا" یه غم تلخ که میگذشت.

گاهی یهویی بی مقدمه یه بحثی رو شروع میکردیم و زودم تموم میشد و تا بحث بعدی من سرم تو گوشی و اون نگاهش به خیابون. مثلا" میگفتم که فکر میکنم زندگی تو یه سرازیریِ خوبی افتاده برامون... ینی حداقل حالا حالا ها سورپرایز خیلی تکون دهنده ای برامون نداره.

نگرانش نبودم یه ویژگی خوب مهدی اینه که نگرانش نمیشی از پسِ خودش بر میاد.  به قول خودش ما به شانس اعتقاد نداریم اما بدجور احساس خوش شانسی میکنیم! ینی خوب شد که اینجوری شد.

رسیدیم خونه من قهوه درست کردم برا خودم خیال خوابیدن نداشتم... نشستم پشت میز کارم یه حس جدیدی داشتم یه حسی که خیلی وقت بود تجربه نکرده بودمش. غمم میومد... با این که شاید بد ترین سال عمرمو گذرونده بودم اما مدت ها بود که غمم نیمده بود.

غم یه چیزِ قشنگیه! با نگرانی یا استرس فرق داره. شبیه دلتنگیه...

دوتا متن بود که گذاشته بودم بعدا" بخونم یکی از اسپریچو یکی از سرجوخه شروع کردم به خوندن اونا وسطای پست سرجوخ یجا بحث آهنگ نوستالژیک کرده بود.قبلا" گفته بودم یکی از راه های این که بخوای بفهمی حالت خوبه یا نه اینه که بتونی از آهنگ غمگین لذت ببری. فولدر آهنگ غمگینامو آوردم و هندزفری گذاشتم نمیخواستم به مهدی که رو تختش دراز کشیده بود حس غم تلقین کنم ...

آهنگ اول : ای ساربان! ای ساربان! لیلای من کجا میبری؟ ...

چه حسِ خالصِ خوبی بود! 

تو زندگی بعضی اتفاقا مثل تلنگر ناخودآگاهتو به فکر فرو میبره. گاهی میفهمی بعضیا چقدر "باید" هستن گاهی میفهمی خودت برای خیلیا چقدر بایدی... یکی دیگه از چیزایی که تو زندگیم یاد گرفتم اهمیت ابراز کردن احساساته. ینی لامصب قبل از این که دیر بشه باید همه ی حساتو تو کلمات یا افعال بگنجونی و منتقل کنی.

هیچوقت خجالت نکشیدم از زیاد "دوسِت دارم" گفتن.

یکم با دلبر حرف زدیم... از حس و حالم بهش گفتم و گفت این ینی حالت خوبه :) 

وقتی خوابش برد دوتا از آهنگارو براش فرستادم که وقتی بیدار میشه گوش کنه.

دلم آبجو میخواست اما بعد از قهوه فکر نمیکردم چیز خوبی از آب در بیاد. در یخچالو بستم بیخیال شدم و برگشتم پشت میز شروع کردم به نوشتن نیم خط نوشتم منصرف شدم. آهنگ play میشد...تصمیم گرفتم اینجا بنویسم.