آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

چه آرامشی و چه حال خوبی :)

یه شب آروم بهاری... توی حیاط خونه‌ی اصفهان..

باد خنک میاد اون دور یه آتیش میسوزه و بوی چوب سوخته.

چای سبز و یه آهنگ ملایم... و باز هم بادی که صورتمو نوازش میده.

انقدر خوبه انقدر خوبه انقدر خوبه!

با دلی آروم و لبی خندون :)

بسه حال بدی..

امروز با پویا و پگاه و مهدی هرکدوم جدا حرف زدم.

نمیدونم چی شدم که اینقدر خودم خودمو اذیت میکنمو سخت میگیرم.

فکر کنم  دیگه تهشو دارم در میارم... همش فکر و فکر و فکر..

بسه دیگه.


دنبال حقیقت بودن خستم کرده. هیچ پیشرفتی نمیبینم.

شاید باید بپذیرم رسیدن به همه‌ی جواب ها شاید آخرای بازی میسر بشه.

ول کن این سوالارو... ینی نه که ول کنا! اگه بخوای الان درگیر اینا شی هیچ چیزی نمیتونی بفهمی.

شاید الان فقط باید یکم اعتماد کنی و ... به قول زیزیگولو:

تو باید زندگی کنی تا به جواب هات برسی 

اگه به جواب ها برسی بعد تازه بخوای زندگی کنی چه فایده ای داره؟

یا به قول کزیوه:

چرا فکر میکنی وظیفت اینه که همه چی رو بدونی بعد حرکت کنی؟



خب دو سه روزه که زیاد دارم مینویسم و آماده میکنم خودمو واسه یه شروع. هرچی منتظر میشم چیزی نمیاد که تکونم بده و منو به شروع وا داره ...

هرچی صبر میکنم.. هرچی میگردم و به آدما و نشونه ها گوش میکنم...

کسی به کمک من نمیاد.

چیزی که مسلمه من از وضع موجون راضی نیستم... لذت نمیبرم.

خب باید اینجا انتخاب کنم. که آیا میخوام کاری کنم ، میخوام درگیر شم یا نه؟

اگه الان الکی و هول هولکی بخوام درگیر شم ممکنه فردا باز به راحتی پا پس بکشم.

واسه همینه که انگار منتظر یه معجزم یه چیز خیلی بزرگ که بهم بگه شروع کن.

مفهمی؟ چون میخوام یه شروع واقعی و خیلی قوی داشته باشم، شروع نمیکنم!

خب اشتباس! اصن فکر کن هرچی که بخوای میشه. دوس داری چی بشه که بهت بفهمونه  : حاجی! شروع کن!

ها؟

خودتم نمیدونی !!!!!!!!!!! یه معجزا از آسمون میخوای؟ به فرضی که اینی که میخوای شدنی باشه، الان تو این مرحله که هستی وقتش نیست.

پس صبر کن... صبر کن و اینقدر لبازانه منتظر چیزی که حتی نمیدونی چیه نباش.


شروع از دل میاد.

دل چیه؟ .. دل نمیدونم چیه! یه ربطایی به همون -من- داره که واسه هرکس همیشه ثابته. در همین حد میدونم.

خلاصه شروع از یه جایی میاد که از فکر یکم خاص تره... یکم فاصله داره. یه جایی که عموم مردم بهش میگن دل.

ما هم عجالتا از کلمه ای که نمیدونیم چیه استفاده میکنیم و میگیم گور بابای دونستن همه چیز.

گور بابای دنیا..


میخوام شروع کنم. 

شروع به چی؟

به حال خوب :)

اولین قدم واسه من... یکم حال خوب میخوام‌ :) یکم لذت.

این یه شروعِ از ته دلیه... این یه سنده واسه من که دیگه منتظر زمان نمیشم...

خودم دارم آستینامو واسه خودم بالا میزنم.

قدم اول: حس خوب... ینی هر کاری که حالمو خوب میکنه بکنم و هر کاری که حالمو بد میکنه نکنم. سادس نه؟


  • آقای مربّع

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی