پنج شنبه - ۶ آبان ۱۳۹۵
چندوقتیه فرصت ملاقات و مصاحبه با آدمای مختلفو پیدا کردم، چیزی که همیشه واسم هیجانانگیز بوده اینه که بتونم بفهمم چی باعث میشه آدما کارایی که انجام میدن رو، انجام بدن؟ یا اصن بذار یجور دیگه بگم، چرا آدما با هم فرق دارن؟ چرا وقتی توی ماشین نشستی و از منظرهی بیرون لذت میبری، بعضیا دوست دارن سرشونو از پنجره بیرون کننو و با تمام وجود "لحظه" رو حس کنن، جوری که انگار فقط دیدن کافی نیست باید جریان هوارو حس کرد، نفس کشید و خندید. در مقابل بعضیای دیگه هم هستن که میگن نکنه اولِ پاییزی باد بخوره تو پیشونیم و سرما بخورم؟
از صحبت با آدمای مختلف،هر روز بیشتر مطمئن میشیم که ما بیشتر از این که با هم فرق داشته باشیم شبیهیم، از شور شوق و دلخوشیامون بگیر تا ترسهامون... بعضیا فقط سرزنده بودنو یادش گرفتن. بعضیا نمیذارن چیزی به دلشون بمونه، واسه برداشتن تلفن و زنگزدن به کسی که ازش بیخبرن از دو روز قبلش برنامهریزی نمیکنن، گاهی رژیمشونو میشکنن، گاهی واسه خودشون گل میخرن میذارن جلوی ماشینشون و سعی میکنن انقدر پر انرژی باشن که فقط از همصحبتی باهاشون موقع نوشیدن یه لیوان چایی، کل هفته حالت خوب باشه : ) اینا همونان که زیاد سرما میخورن!
سرزنده بودن نه ذاتیه و نه استعداد خاصی میخواد، کافیه خودتو عادت بدی. میتونی از چیزای کوچیک شروع کنی مثلا عمیقتر کرد نفسهات، چطوره؟
خلاصه که بذار سرما بخوری،
طووووری نیس : )
- ۹۵/۰۸/۰۶
شایدم کمی ایمان باید چاشنی شون کرد که بشه سرزنده و سرحال بود در همه حالی