فیل
دارم عمق جدیدی از غمو تجربه میکنم..
یجورایی حتی دلچسبه
انگار دراز کشیدی و یه وزنهی نامرئی رو سینته.
داره خوشم میاد انگار هر نفسم یه کام عمیق از سیگاره.
کاش بتونم دیگه فرار نکنم. یبار تو عالم بچگی خواب دیدم تو محلمون دارم بازی میکنم که یدفه یه فیل گنده میفته دنبالم، دقیق یادمه.. تو عالم خواب شروع میکنم به دویدن. انقدر تند میدوییدم که باورم نمیشد. نمیدونم تاحالا خواب فرارکردن دیدین یا نه؛ واسه من اینجوریه که خسته نمیشم همینجوری میرم.
هیچوقتم نفهمیدم تهشچی شد چون تا فیله بهم نزدیک میشد از خواب میپریدم.
دراز کشیدم و ... هیچ برنامهای ندارم. تو تاریکی؛ نفسهای سنگین..
میخوام تا همیشه همینجوری بمونم... انگار فیله بهم رسیده. من که نمیدونم اگه فیله میگرفتم چی میشد؛ ولی قطعا باید همچین چیزی باشه.
حتی بغض هم نیست، فشاره
انگار کیلومترها زیر اقیانوس نفس میکشی.
دیگه فرار نمیکنم.
- ۹۶/۰۵/۰۴