کولرِ قاضی
*صدای کولر آبی*
باد خنک میخوره به بازوهام، به امروزی فکر میکنم که قرار مثل تمام روزای دیگه تلف بشه. میپرسن چرا داری سخت میگیری؟ تا الانشم خوب تونستی از فرصتا استفاده کنی! بهتر از خیلیا!
تنها جوابی که به ذهنم میرسیدو گفتم: آخه بحث بقیه نیست.. اتفاقا این حسرتی که با سرزنش آمیخته شده و منو عمیقتر از همیشه فراگرفته واسه مقیاسه با بقیه نیست؛ با خودمه. انگار همش فکر میکنم میتونستم از اینیکه هستم بهتر باشم.
همین که گفتمشفهمیدم؛ دروغ میگفتم.
اتفاقا اگه شبیه حرفم بودم و خودمو فقط با خودم مقایسه میکردم، آره واقعا بهتر از اینم نمیشد باشه.
خب منم کم مشکل نداشتم، کمبلا سرم نیمده... اصن آره کم اشتباهاتی نکردم که تاوان غیر منتظره داشته باشه.
منم کم تنبلی نکردم.. شاید!
ولی کم هم تلاش نکردم. بودن وقتایی که جونکندم و دستوپا زدم.
میدونی؟ اگه دروغ نمیگفتم؛ اینجوری دلم نمیخواست به گذشته برگردم و خودمو بغل کنم.
این زندگی عجیب عدالتو کم داره یا من عجیب نمیفهمم.
منم عجیب خوششانسم. امیدوارم بتونم با اینهمه خوششانسی یه قدمی بردارم.
کاش انقد شهامت داشته باشم که شبیه حرفام باشم.
واسه شروع خودمو با فقط خودم مقایسه کنم.
- ۹۶/۰۵/۱۱