داستان یک اوج
سه شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۰ ب.ظ
دوستی دارم که هرشب بهش ایمیل میزنم.
به این امید که روزی این ایمیلهارو بچسبونم به هم و بشه داستان یک اوج.
حتی اسم کتابو هم میتونم تصور کنم...
نامههایی به یک دوست.
قبلا هم این کارو کرده بودم شاید الان بهترین وقت بود که دوباره شروع کنم و ادامش بدم.
بعضی از این ایمیلا ارزش منتشر کردن داره. بعضی قسمتاشو اینجا میذارم.
راستی تصمیم گرفتم آقای مربع بمونم.
راستی تصمیم گرفتم آقای مربع بمونم.
تقریبا همه حدس زدن که اینجارو پاک نکردم و فقط آدرسو تغییر دادم.
اگه دوباره اینجارو پیدا کردید نوش جونتون.
- ۹۶/۰۷/۲۵