آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

نامه‌هایی به یک دوست - شماره 4

جمعه, ۲۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۱:۱۴ ق.ظ
28 مهر - 1:00 بامداد

امروز فهمیدم!
این که من یه غار تنهایی دارم که خیلی وقتا میرم توش و با یه سنگ گنده درشو میبندم.
صب باز دیر بیدار شدم آره... ولی دیگه معطلش نکردم میدونستم باس بزنم بیرون برم 4تا آدم ببینم. رفتم و چه‎کار خوبیم کردم.
امروز داشتم به این فکر میکردم که خب ما یه‎سری انتظارات از خودمون دارم که بعد از برآورده‎شدنشون بریم سراغ کارای دیگه. ینی چجوری بگم؟
مثلا تو میگی که من میخوام شروع کنم به ورزش.
میشینی نقشه‎میچینی که خب یه ورزشکار که نباس سیگار بکشه پس اول سیگار ترک کنم.
ولی معمولا انقد خوش‎اقبال نیستیم که با اولین تصمیم این اتفاق بیفته.. خلاصه که به خودت میای و میبینی که ماه‎ها گذشته و تو نتونستی مثلا سیگارو ترک کنی و خب ورزشو هم شروع نکردی دیگه..
در صورتی که شاید اگه همون هفته‎ی اول فقط اون صدای "ورزشکار که سیگار نمیکشه" رو خاموش می‎کردی و دلو میزدی به دریا.. کافی بود شروع‎کنی به ورزش. باورکن همون هفته‎ی اول سیگارو میذاشتی کنار.
ینی تهش ورزش بود که باعث میشد تو سیگارو ترک کنی... نه این‎که ترک باعث ورزشکار شدن!
واسه من که اینجوری بوده...
معمولا مسایلیو به هم ربط میدیم که وافعا ربطی به هم ندارن یا بدتر از اون جهت این ارتباطو برعکس میکشیم.

خلاصه که همین.. امروز فهمیدم که:
اولا حواست باشه خودتو تو تنهایی یا هرگونه محدودیتی اسیر نکنی. اگه مدتیه که درتلاشی و به هر دلیلی نتیجه نداده یکی از دلیلاش میتونه این باشه که محیطت کوچیکه (اینو دیروز تو یه مستند درباره موشهای آزمایشگاهی معتاد به مواد مخدر که سعی در ترک داشتن فهمیدم. فقط وقتی تونستن به راحتی ترک کنن که از قفس آزادشون کردن توی یه پارک بزرگ‎تر)

و دوم هم این که... برو سر اصل مطلب! الکی وقت تلف نکن. شاید مسایل اونقدرا هم به هم ربط ندارن و به فرضی هم که دارن، وقتتو صرف جزئیات نکن.


پ.ن:
امروز که از خونه زدم بیرون کل روز با یکی دوتا از دوستا مشغول صحبت درباره‎ی یه ایده بودیم یه استارتاپ که تقریبا 4 ساعت تمام داشتیم ایده‎هامونو مینوشتیم و تماس‎های لازمو برقرار می‎کردیم.
همین امروز اقلا چندتا ایده‎ی خیلی خیلی مهم زدم و 4تا قرار ملاقات مهم واسه هفته‎ی آینده فیکس کردم که هرکدومشون میتونه تاثیر قابل‎توجهی تو آیندم داشته باشه.
از همینجاها شرو میشه ;)
  • آقای مربّع

نظرات (۲)

:| عاقا من میخوام درس بخونم بصورت جدی همیشه میگم باید خروس خوون بیدار بشم بخونم و هیچ وقت هم صبح زود بیدار نمیشم و هی نمیشه مثا عااادم بشینم درس بخونم....اونجوری که توی ذهنم هست و مثلا بکوب 12 ساعت بخونی,تاحالا کمتر از ده بار اتفاق افتاده.
پاسخ:
چه حرف غیر منطقی‎ایه؟
حتی اگه 2 ظهر بیدار میشی فکر کن روز از 2 ظهر شرو میشه.
تا وقتی هم که شب قبلش زود نخوابی حماقته فکر کنی فرداش زود بیدار میشی.
تازه! دیر بیدار شدی به این فکر کن که مثلا دیشب 10 ساعت خوابیدی پس الان سرحال تری و بهتر میفهمی! شاید یه ساعت خوندن الانت اندازه 2 ساعت وقتی باشه که کم خوابیدی.

با تمام سلول های بدنم گرفتم مطلبو! مبتلا به هستم خودم... مثلا میخولستم ریاضی مهندسی بخونم،میدیدم ریاضی ۲ یادم رفته، میگفتم باید اول ریاضی دو بخونم و می رفت تا چهار ماه بعد...درود
پاسخ:
چش مایی دایی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی