برنامهنریزی
دیروز چند ساعت صرف صحبت با دوستی شد که درگیر مشکلاتی بود که من قبلا بودم.
میخواستم کمکش کنم.. ولی بیشتر در طی صحبت ذهن خودم داشت شکل میگرفت.
ما کمالگراها دوست داریم اول برنامهریزی کنیم بعد شروع کنیم.. شاید تقصیر اطرافیانه که اینقدر تو گوشمون از برنامهریزی و این مزخرفات خوندن.
هیچکس نیمده بگه برنامه وقتی به درد میخوره که کار یا کارهایی در حال انجام باشه و صرفا بخوان نظم بگیرن.
تویی که هنوز به کاری یا چیزی "شروع" نکردی چرا میخوای برنامه بریزی؟
پس اول شروع کن.
این دوست ما کاملا کمالگرایانه برنامه ریزی میکرد که از فردا(!) 5 صبح بیدار شه و زبان بخونه درحالی که چند ماهه زودتر از 12 بیدار نشده.
و هر روز که نمیتونه بیدار شه زبانو که نمیخونه هیچ کلی هم خودشو سرزنش میکنه.
اول شروع کن
همون 4 عصر شروع کن تا 8 عصر بخون. همون 8 عصر برو یه ورزشی بکن حالتو خوب کن.
هزاربار گفتم اول باید حالت خوب باشه تا موفق شی نه که اول موفق شی تا بعد تازه بخواد حال خودت خوب باشه. اول کار بیا یکم به خودت اعتماد کن و حال خودتو خوب کن. مگه غیر از اینه که تهش تویی که حال خودتو خوب میکنی؟
بعدشم برنامه رو وقتی بریز که همون چسمثقال وقتی که داری رو پر کردی حالا میخوای بهینه تر و پرپیمون ترش کنی.
پس تا وقتی شروع نکردی برنامهریزی نکن.
حالتم تا وقتی که شروع نکنی خوب نمیشه.
الان به خوبی هر وقت دیگس !
- ۹۶/۰۸/۰۱