آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

Faces

چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۵۳ ق.ظ

نشستم تو همون کافه برنامه نویسی میکنم،

پشت سرم یه گروه سیاه‌پوست جمع شدن انجیل میخونن و به معنیش فکر میکنن با هم درباره‌ی بخشیده شدن گناهاشون حرف میزنن.

یه آقایی راننده تاکسیه و ماشینشو پارک کرده پشتش سجاده پهن کرده نماز میخونه.

یه دختربچه‌ی ۷ ساله نشسته این کنار رو مبل داره یه کتابی درباره حیوونای مزرعه میخونه. مامانش اومد بهش گفت اگه قهوه‌ میخوای باید خودت بری سفارش بدی یاد بگیر مستقل باشی. دختره گفت آخه قدم به پیشخوان نمیرسه، مامانش گفت پس بپر تا ببیننت.

یه خانوم مسن داره با باریستا خوش‌وبش میکنه و یه سبد چرخدار خرید هم دستشه کلاه بافتنیه سفید داره.

یه آقای پیرمردی کتابشو گذاشته زمین داره یه رول وید میپیچه (اینجا ماریجوانا آزاده) هر شب میاد اینجا گل میکشه و کتاب میخونه.

چندتا دختر جوون نشستن با هم گپ میزنن، بیرون داره بارون خیلی ریزی میاد و هوا تاریکه ساعت ۱۹:۱۲ عصره.  کافه با یه عالمه لامپ حبابی زرد رنگ روشنه نورش یجورایی کمه. دور تا دور هم پنجره‌های شیشه‌ای بلنده که میشه خیابون و بارونو نگاه کرد.


یه آهنگ باحالی پخش میشه و بوی قهوه‌ همه‌جارو پرکرده. از ۶ صبح بیدارم و امیدوارم این قهوه بیدار نگهم داره بتونم این کده‌رو تموم کنم امشب. درباره تشخیص یه چهره‌ی خاص بین تعداد زیادی چهرس.

یه دیتا ست از انواع صورت‌ها بهمون دادن که روش کار کنیم و منم بیشتر از قبل دارم به صورتای آدمای اطرافم دقت میکنم. 



  • آقای مربّع

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی