ایدهآل، سر میده باد!
همهچیز از درون شروع میشه و اون چیزی که از بیرون برداشت میکنی بر پایهی همون شکل میگیره.
خندهی یه آدم وقتی داری تمرکز میکنی هم میتونه حالتو خوب کنه و بهت حس مثبت بده و هم بره رو اعصابت.
همهچیز به هم وصله. همش که نه ولی یه چیزایی به هم وصلن اون تو.
شاید بگی گول زدن خودته این حرفا این مثبتنگریا و این روحیه دادنا. من ازت میپرسم، وقتی میتونه کمکت کنه وقتی واقعا میبینی که داره کار میکنه، خب چرا که نه؟
- داشتم تو اینستاگرام میچرخیدم یه مشاور املاکی پیدا کردم اینجا که خونههایی که واسه رنت دارن رو عکس میذاره.
بهش تکست دادم گفتم یه ایده واستون دارم این که عکساتونو با فلان فرمت بگیرید میتونه تو نظر مخاطب تاثیر بیشتری بذاره و باعث شه سودتون بیشتر بشه.
آخه دیروز توی یه کتاب میخوندم دقیقا ساده ترین کاری که الان انجام میدین، شخص بعدی که ملاقات میکنین یا فیلم بعدی یا تماس بعدیتون میتونه همونی باشه که زندگیتونو واسه همیشه تغییر میده!
با خودم فکر کردم شاید زندگی یکمیهم شبیه ماهیگیری باشه. قلابتو میندازی تو دریای فرصتا و چند سال بعد بوم یهو یه صید حسابی گیرت میاد. خیلی از چیزایی که دلم بهشون خوشه دقیقا حاصل همچین -قلابانداختنایی- بودن. مثلا یبار سلام کردن توی راهرو به یکی که حتی اسمشو نمیدونستم، باعث شد با یه تیمی آشنا شم که حاصلش یه پروژه بشه که کمک کنه من الان آمریکا باشم.
یا چمیدونم، رفتن به تولد یه دوست باعث اشنایی با دختری که دوسش دارم شد، یبارم یه گروه پیادهگردی باعث استخدامم توی یکی از استارتآپهای تهران شد که واسم سابقه کار شد. مثال که خیلی هست واسه همه آدما.
چجوری میشه بیشتر قلاب انداخت توی زندگی؟
یکم تخیلتو به کار بنداز و به هرچیزی به چشم یه فرصت نگاه کن که بهت داده شده.
میتونی حیرترو توی دلت حس کنی؟ از این دنیای سحرآمیزی که توش هستیم؟ از این بینهایت رشتهی به هم تنیدهشده از وقایع و آدما و حسها؟
تو هم وقتی بهش فکر میکنی هیجانزده میشی؟
----------------
از تخیل که بگذریم، تو ذهنم سعی میکنم روی قدمای بعدیم متمرکز باشم.
چندتا کاریو که همیشه میخواستم شروع کردم مثل عکاسی واس دل خودم آخر هفته ها، خوندن یه زبان جدید و مهمتر از همه باشگاه.
حسابی به خودم میرسم خریدای سالم غذاهای خوب و محصولای با کیفیت. مهدی همیشه میگفت اگه من مواظب خودم نباشم کی میخواد باشه؟ جسمت با ارزشترین داراییته که شاید تا سنت نره بالاتر نمیفهمی. باید مواظب باشم حالا که دارم به پرفکشن نزدیک میشم درست مثل نزدیک شدن به خورشیده.
بازم از رو تجربه، نباید به ایدهآل نزدیک شی. باید هربار دیدی داشتی میرسیدی یکم هدفاتو ببری جلوتر.
جدی میگم نباید برسی.
ایدهآل سرتو به باد میده.
این جدیدترین و خفنترین و در عینحال سادهترین چیزیه که تازه تونستم درکش کنم.
عکسو امروز گرفتم.
واسه همین دارم فکر میکنم قدم بعدی واسم چی میتونه باشه؟
البته که مهمترین آیتم لیست اینه: حفظ اون چیزی که تا الان به دست آوردی. که سختتر از خودِ بهدست آوردنشه.
ولی چجوری؟ از اون گذشته چجوری میتونم همینی که هسترو بهتر کنم؟ آره من قانع نیستم.
یه مردِ جنگی؟
یه ک.س.خ.ل؟
- ۹۷/۰۷/۲۲