خوشساخت
I wanna make you proud! I said.
You should make "Yourself" proud! He said.
یه چیزای ریزی هستن که تاثیر بسزایی میذارن.
یه گلدونِ کوچیک روی میز مطالعه مثلا، باعث میشه حس بهتری به مطالعه و میزت داشته باشی.
یه چراغخواب یا آباژور کوچیک بالای تختت باعث میشه گاهی قبل خواب دلت بخواد یکم کتاب بخونی.
یه ادکلنِ خنک و مردونه باعث میشه غرور خاصی داشته باشی.
یه عادت ساده که هر روز کارای فرداتو مشخص کنی، باعث میشه که شبا ساعت کوک کنی.
یه نوشتنِ سادهی کارایی که میخوای انجام بدی، باعث میشه واسشون قدمی برداری. که هر روز حسابِ کارت دستت باشه.
خیلی از این کارای کوچیککوچیک واسه خودم انجام میدم و هر روز فکر میکنم چه کارای جدیدتریو میتونم امتحان کنم؟
.
.
.
اوضا به حالتِ عادی برگشت. دیشبم نخوابیدم تا صب ولی کارامو تموم کردم امروزم بعد از دوتا جلسه و چندساعت کار کردن با شخص استاد تا نصفهشب تونستیم کاری که دو هفته واسش تلاش کردمو انجام بدیم.
الان آمادهایم که فاز بعدیشو شروع کنیم!
دو هفته دیگه تعطیلاتِ شکرگزاریه و من بلیطمم گرفتم. دعوت شدم خونهی یه آدمی که تاحالا ندیدمش و قراره روز شکرگزاریرو با خونوادش توی آتلانتا جشن بگیریم.
دیشب که واقعا داشت بهم سخت میگذشت ولی سعی داشتم دووم بیارم تا کارام تموم شه به این فکر میکردم که این همون فشاریه که تا نباشه آدم نمیفهمه داره -کاری- میکنه.
مثلا دوران لیسانسمو من واقعا ریدم به نظر خودم با این که خیلیا یه بهبه و چهچهی میکنن هیچوقت خودم راضی نبودم چون واقعا جاهایی که حقش بود بیشتر تلاش کنم میکشیدم کنار.
خدا میدونه چقدر حسرتِ تلاشهایی که میتونستم بکنم و نکردم به دلمه... شاید بزرگترین حسرتِ زندگیم باشه حتی. این دیدگاه دقیقا همونچیزیه که باعث میشه دیگه اونقدرا هم از سختی کشیدن نترسم... حتی ازش استقبال هم میکنم.
بازم حرف دارم ولی باید برم
فعلا!
- ۹۷/۰۸/۱۹