چندتا یادداشت قدیمی
ذرهای ارزششو نداره که بخوای شور و نشاطی که میتونی هر لحظه داشتهباشیو فدای یه سری چیزای زودگذر کنی.
-----------------------
بالاخره باید یجا تصمیم بگیری که خوب شی. خودت میدونی درباره چی دارم صحبت میکنم. من الان اونجای زندگیمم که میخوام خوب شم. میخوام به خودم اجازه بدم که رویاهای بزرگ داشته باشم... بهترین ورژن خودم باشم. همون آدمه که میکوبه و میشکنه و میره جلو باشم. همون آدمه که ایمان داره. گوش کن ببین چی میگم! ببین که دربارهی چی دارم حرف میزنم... دربارهی ایمان. دربارهی مفاهیمی که توی دلمون پذیرفتیمشون. وقتشه که خوب باشیم.
----------------------------
متمرکز، رو به جلو.
----------------------
بخصوص امشب که دیدم دارم سیگار میکشم بدون این که هییییییییچ لذتی ازش ببرم، فهمیدم چیه. مچشو گرفتم حاجی!!! این اون قسمتیه که دقیقا سالهاس در تلاشم شکستش بدم. همونی که باعث میشه بعد از اشتباه دومینووار وارد اشتباهات بعدی بشم. همون که میخواد تنبیهکنه همون که نمیتونه -آسون شکست بخوره- بعد ایندفه خییییییییییلی واسم واضح بود. حاجی حس غروری بهم دست داد که قابل وصف نیست. از این که رفتارام واسم شفاف شدن. دقیقا به همیندلیله که سالهاس مینویسم و تحلیل میکنم همیشه دلم میخواست که گاهی اقلا بتونم دلیل کارایی که میکنم رو ینی رشتهسیمهایی که به هم وصلن رو به تمام جزئیات و به وضوح ببینم. هیچکس نمیتونه ادعا کنه که همهی رفتاراشو بلده... تا اونجا خیلی راحه اما مثلا دیدی که میدونی باید ورزش کنی ولی نمیکنی؟ یا میدونی باید چمیدونم... مسواک بزنی ولی نمیزنی؟ چیزایی به همین سادگی. یه عالم رشتهسیمِ درهمتنیدس که فقط باید با پافشاری کشفشون کرد و من تازه اول راهم.
- ۹۷/۱۰/۲۶