آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

سه

پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۸ ب.ظ

روز سوم همونجوری که انتظار میرفت شروع شد. یه‌ذره از هرچیز.

مثل حسی که وقتی از مسافرت برمیگردی داری هم دلت تنگ شده بود هم .. انگار یهو تنها شدی.

حس غالب روز سوم خشم بود واسم. نه -از- خودم ولی با خودم درون خودم. امروز برگشتم به خودم و مسیری که توشم سر زدم، همه‌جا سرک کشیدم. اون روزی که تصمیم گرفتم خوب شم میدونستم که دو روز اول رو فقط میخوام یکم به خودم زمان بدم و آرامشمو به‌دست بیارم.. 

حدود یه‌سال پیش بود که ناخودآگاه به این سمت رفتم که بعد از هر شکست یه ورژن قوی‌تر از خودم بسازم. یه کاری که همیشه پشت گوش مینداختمو مثلا انجام بدم یا توی یه چیزی یه‌ذره‌هم که شده بهتر شم. ایندفه بلندشدن از خاک خیلی درد نداشت واسم شاید چون خوش‌شانسم و تایم خوبیه. آخرای سال میلادیه و تقریبا همه‌چی رو هواس درس مث نوروز خودمونه. مردم حال‌وهوای تعطیلات و کریسمس برداشتن. شایدم اثرات تمرکزیه که چندماه اخیر روی ذهنم داشتم. هرچی که هست.. یه چیز جدیدیه درونم. ترکیب خشم و آرامش.

من بهش میگم خشمِ خوب. اینجوریه که حریصم واسه ساختن. حریصم واسه زندگی کردن.. واسه ثابت‌کردن خودم به خودم. سنه داره میره بالا و هر زندگی‌ای که قراره من باهاش تعریف شم همین روزاس.

 

یه خشمی تومه یه حرصی تومه که با هر نفسی که میکشم انگار از ته دلم، درست وقتی که دم به بازدم میخواد تبدیل‌شه، از اون ته دلم یه آتیش زبونه میکشه. اولین باره که همچین حسی دارم راسیتش حس خوبیه یجور خشم تحت کنترله. 

 

دارم پیش‌میرم. گاهی کند گاهی سریع ولی نسبت به کی دارم میسنجم؟ فقط دارم میرم.

همش به این فکر میکردم که چه تضمینی وجود داره که دوباره اشتباه نکنم؟ درست همونجور که دفه‌ی پیشش نگران بودم و .. کردم.

هیچی. هیچ تضمینی وجود نداره.

 

روز سوم در کل خوب بود. پر از احساساتِ عمدتا سنگین بود که خب منطقیه. فهمیدم چقدر از مسیرم پرت شدم. فهمیدم چقدر هر روزی که میگذره میتونه ارزشمند باشه قشنگ لمسش کردم.

 

 

  • آقای مربّع

نظرات (۳)

  • مهران بیان
  • کنترل احساسات میتونه آدم را توی هر کاری موفق کنه

  • هادی اسماعیلی فضل
  • سلام وب خوبی دارین . بنده هم تک بیت همراه با عکس نوشته کار می کنم خوشحال میشیم در خدمتتون باشیم.
    چه کرده برق لبت با دلم؟ نمی دانم
    همیشه کشته ی یک اتصال کوتاهم

    همیشه زجر دشمن شادی آور نیست گاهی هم
    دل یک گربه با مرگ سگی ولگرد می گیرد

  • زهرا یگانه
  • من هم این خشم درونی رو احساس می کنم، اینطور نیست که مثل قدیما بخوام دنیا رو به آتیش بکشم(!:D) ولی جوریه که دلم میخواد هر کاری که انجام می دم محکم و پر قدرت انجام بدم و درصد اثرگذاریش بالای 100% باشه!

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی