Let it Go
ولی من پررو تز از این حرفام. ولی من از رو نمیرم.
وقتی ناامید میشی ارادهت رو فرا بخون. وقتی ارادهت هم تموم میشه، لجبازیتو.
مسیریه که تا اینجاش سینهخیز هم که شده اومدم. ادامه میدم.
دیشب نیم ساعت مونده بود به تحویل سال میلادی پریدم رو دوچرخه با همین شونهی شکسته از تصادف هفتهی پیش.
رکاب زدم تا بالای یه کوه (تپهی بلند) دما منفی سه بود و من با شلوارک. یه لیوان چایی درست کرده بودم گذاشته بودم تو جیبم که از اون بالا آتیشبازی ۲۰۲۰ رو نگاه کنم و چاییمو توی سرما بخورم. چه کیفی داد.
نشسته بودم روی یه نیمکت اون بالا دوچرخمو تکیه داده بودم به نیمکت یه پامو انداخته بودم رو اون پام و سال نو شد.
خوب تونستم خودمو به سرما عادت بدم. از این آقاهه یاد گرفتم: Wim Hof دیگه نه تنها سرما اذیتم نمیکنه بلکه لذتبخشه واسم.
هر روز میرم بیرون توی سرما با لباس کم یا ورزش میکنم یا قدم میزنم با شلوارک این زمستون تا -۴۰ قراره برسیم و من آمادم 😤
ولی منظورم از پررو بودن واسه جسم و بدن نبود. واسه ذهن بود. از صبح نشستم پای کتابی که خیلی تخصصی دربارهی هک کردن سیستمعامله و اینقدر واسم سخته که سرم درد میگیره هر یه ساعت. شده اگه تا صبح هم نخوابم میخوام بتونم بفهممش.
خسته شدم از با ترس زندگی کردن. از ترس از ساعت خواب از ترس از شکست از ترس از بلد نبودن. فقط میخوام برم جلو.
گچقد درگیر حاشیه شده بودم. اینو وقتی فهمیدم که اون بالای کوه نشسته بودم و هیچ حسی به سالِ نوی اینا نداشتم. به نوروز هم ندارم.
هر لحظه به سادگی صرفا یه لحظس. ۵ صبح ایران میشه ۹ شبِ ما. ۵ صبح ما میشه لنگ ظهر ایران. یکی تو یه کشوریه که همش شبه یکی تو یه کشوریه که آفتابش میسوزونه. چقدر خودمو اذیت کردم که فلان ساعت بیدار شم سالها دهن خودمو صاف کردم ولی داشتم فکر میکردم صبح زود به وقتِ کجا؟ چقد خودمونو اذیت میکنیم گاهی درحالی که فقط باید بریم سر اصلِ مطلب.
چقدمن از گذشته سنگینم هنوز. مثل یه طناب دور گردنمه سالهای بگایی و سختی که گذروندم.
بسه دیگه. سختش نکنیم..
- ۹۸/۱۰/۱۲
درسته که تقویت اراده مهمه ولی مواظب سلامتیتون باشین :)