روز ۴
شصتودو!!!!!! حاجی ۶۲ دیقه دوئیدم! حاجی نزدیک ۹ کیلومتر!!
ریسرچم خیلی خوب جلو رفت یه مشکل قدیمیو حل کردیم و حالا شانس سابمیشن هست. وقتایی که خسته میشم یکم از مقالرو مینویسم، امشب بعد از رانیننگ داشتم مینوشتم یهو به خودم گفتم فا:عک دارم سومین مقالمو مینویسم! ۵امی با احتساب اونایی که از ایران بودن. ولی فعلا درس به درک حاجییی اگه من تونستم یک ساعتتتتتت بدوئم دیگه چه کاری میخواد محال باشه؟ یه ساعت خیلیهها! الان دیگه هروقت موقع انجام کاری تنبلیم بیاد میتونم محکم بگم یه ساعت پشت میز از یک ساعت دویدن که سختتر نیست؟ الان دیگه میتونم به ۱۰ کیلومتر فکر کنم شایدم یهروز ۱۵ کیلومتر؟
امروز کنار اقیانوس دوئیدم؛ از یه پل رد شدم و یهو خودمو کنار اقیانوس دیدم.. با این که هنوز یکم مریضم ولی میخواستم که رکورد بزنم. یه اهنگ بیکلام روی تکرار بود و سعی میکردم روی بدنم تمرکز کنم، روی صاف نگه داشتن سر و گردنم روی قدمام. سعی میکردم به خودم حال بدم به جایزهی که اخیرا برنده شدم فکر میکردم به این که دارم اینقد چیز یاد میگیرم به خونوادهای که ازم خشنود به نظر میان.. حداقل دیگه بار اضافی واسشون نیستم.
به سفرِ ماه آیندم فکر میکنم، به آرزوهای کوچیک و بزرگم. به تمام کارایی که هنوز نکردم. به این که بالاخره دارم یادمیرم که چی میخوام و چی نمیخوام.
دیگه به ماراتُن ۴۲ کیلومتری بوستون فکر کردم.
- ۹۹/۰۲/۰۸
قبطه خوردم.