asdfsaf
رستوران همیشگی بعد از بیشتر از یهسال.
زندگی نرمال کم کم. اینجا بهش. میگن The new normal. واسه منم صدق میکنه The new normal me.
بعد از تمام اون چیزایی که از سرم گذشت کاکو. این منِ جدیدی که بهش تبدیل شدم. منی که هم مجبور شدم هم خودمو مجبور کردم با ضعفام روبهرو شم و دستوپنجه نرم کنم و شکستشون بدم.
نمیدونم اگه خودِ نرمالِ جدیدمو بیشتر دوست دارم یا نه. نمیدونم چقدر از این تغییرات رو من شخصا اعمال کردم و چقدرش جبر روزگار بود. اما قطعا من تاثیر بسزایی داشتم. تمام اون مدتی که -بودم- روآگاه بودم و افسار دستم بود. اما این روزا کمتر شادم بخاطر حجم فشاری که رو خودم گذاشتم.
منم اینجور آدمیم. وقتی که مثلا به یه دلیلی حالا شرایط اونجوری که باید فان نیست سعی میکنم از شرایط استفاده کنم و بیشتر پیشرفت کنم. تو این سالا هم به تعریفای درستی از -پیشرفت- رسیدم. حسابی هم بهینه شدم توی همین پیشرفت مثلا میدونم تو هر زمینهای از زندگی چی میخوام، اگه مانعی هست مثلا دقیق میدونم چیا و اگه همهچیز فقط باید بهترشه هم بازم میدونم چیا هستن که تو چی چقد باید بهتر شن. قدمای بعدی واسم اینا هستن که یهبار دیگه چک کنم تعاریفی که دارمو. ینی درست نگاه کنم ببینم این چیزایی که چندسالیه واسم مفهوم پیشرفت بودن آیا هنوزم باید باشن یا نه؟
- ۰۰/۰۳/۲۱