آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

حرف تا عمل

جمعه, ۵ فروردين ۱۴۰۱، ۰۸:۰۸ ق.ظ

از سفر برگشتم. تو پروازِ رفت که بودم فکر میکردم میخوام توی این فرصت از نظر عاطفی سرپا شم.

و شدم. با اکسم تلفنی حرف زدم و هرچی ناتموم مونده بود رو تموم کردم، بعد از اونم دیگه بهش فکر نکردم و تموم شد. نوشته بودم که چیا میخوام بهش بگم و فقط گفتم. 

تهشم گفتم قشنگه با یه تشکر ازت خدافظی کنم و دیگه از من نخواهی شنید. تموم.

 

بعد میرسیدم به رابطه‌ی فعلیم تو اون لحظه. که چقد ناراضی بودم و واسه یه سری ترس‌ها و حتی تنبلی ها تمومش نمیکردم. اتفاقا کسی که باهاش دیت میکردم هم داشت اذیتم میکرد و غر میزد. وقتی تصمیممو گرفتم و مشورتامو کردم اون رو هم باهاش حرف زدم و تمومش کردم. البته یه‌بارکی ‌نبود و طبیعتا طول کشید ولی خلاصش این شد که این رابطه جایی نمیره و نمیخوام نه وقت خودم و نه تورو تلف کنم.

 

این دوتا وزنه از رو دوشم‌ برداشته شد؛ 

حالا وقت داشتم به مغزم سروسامون بدم. دور از مشغله‌های‌کاری‌ و دور از ضعفای قدیمی. 

سالم‌تر و قوی‌تر و محترم‌تر از همیشه، آزادِ آزاد یه‌قدم یه‌قدم.

اتفاقای خوبی تو راهن و سختیا هم که همیشه هستن.

خودمو خیلی دوست دارم. اینی که هستم باارزش‌ترین چیزیه که ساختم.

واقعا از «بقیه» آزادم، از خودمم آزاد‌تر از قبلم.

امروز همش میخواستم برم یه پیاده‌روی طولانی که فکر کنم، چندتا تصمیم بگیرم. وقت نشد.

 

چندتا کار رو باید دوباره شروع کنم؛ 

چندتا کارو باید دوباره متوقف کنم؛ 

چندتا کارو باید واسه اولین بار شروع کنم؛

این موقه‌ی سال من باید بیشتر از همیشه رو خودم سرمایه‌گذاری کنم.

 

استانداردام خیلی بالاست اگه بخوام دوباره وارد رابطه‌ای بشم.

مهم‌ترین هدف شیش ماه اینده رو خوب میدونم چیه؛ دارم موتورمو استارت میزنم واسه همین باید بشینم چندتا تصمیم بگیرم به قولی قرارمدار بذارم. هیچوقت اینقد آزاد نبودم ولی یه موضوع بزرگی این وسط گم شده هنوز ...

------------

تصمیم واسه کارا و پروژه‌ها/ برنامه‌ریزی زمانی. 

فکر واسه فارغ‌التحصیلی و شغل احتمالی

سرمایه‌گذاری جدی‌تر توی فلان و فلان

تصمیم واسه رابطه و عشق و عاشقی و کم‌کم فاز ازدواج؟

تصمیم واسه روتین ورزشی سنگین‌تر از نظر عضله‌ و استقامت

تصمیم واسه تفریحای سبک خودم واسه این مدت چه با جمع چه تنهایی

بریک احتمالی از فضای مجازی و چجوری ادامه دادن عکاسی

برنامه‌ی منظم واسه خوندن چندتا کتابی که همش عقب میفته

تمرین ماراتن؛ از حرف تا عمل

تنظیم رابطم با ادما در عین احترام. تحملم واسه اضافیا به صفر رسیده.

  • آقای مربّع

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی