آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

تیپ

چهارشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۷:۰۰ ق.ظ

اشتباه کردم.

تجربه شد.

سخت نمیگیرم، سعی میکنم درس بگیرم. 

اشتباه کردم اونجایی که وارد بازیِ بزرگا شدم. گنده‌تر از دهنم حرف زدم.

جوابشم شنیدم.

این همه‌ی منو زیر سوال نمیبره. ولی اره؛ باید بیشتر سکوت کنم وقتی که جاش نیست و جای من نیست واسه حرف زدن. باید جایگاه و کلاس اجتماعی خودمو به رسمیت بشناسم. هیچکس بی‌عیب نیست. منم امشب یکی از عیبام زد بیرون. میدونی؟ پول وسیلس. 

من میخوام وقتی اسمم میاد به دست‌و‌دل‌بازی شناخته شم. 

احساسم بده چون فکز میکنم مصرف‌کننده که چی بگم، انگل شدم. این من نیستم :)

حرص، زشته. من بهتر از اینم.

 

درسه دیگه.. درسه یاد میگیری همینجور که زندگی میره جلو و جلوتر.

واسه خودم ارزو میکنم بخشنده باشم. واسه خودم ارزو میکنم‌ روح بزرگ و پر از عشقی داشته باشم.

ثروت از درون‌میاد. واسه خودم ارزو میکنم حتی دعا میکنم ظرفت داشته باشم.

 

----------

وقتشه یکم سختی بدیم به خودمون.

شاید مرحله‌ی بعدی سکوته،

شاید زودتر از خواب بیدار شدنه.

برای خودم ارزوی قدرت میکنم.

برای خودم ارزوی همت میکنم. 

امشب درسی بود واسم؛

هنوزم خام و بچه‌ام تو خیلی چیزا

کاش صبح که بیدار میشم‌ اولین فکر ذهنم عشق و قدرشناسی باشه ❤️ آمین.

--------

تصمیم میگیرم سکوت کنم واسه مدتی.

تصمیم میگیرم قدردان باشم.

تصمیم میگیرم سحرخیز‌تر‌باشم.

-------

درواقع من حتی میتونم خوشحال باشم که امشب متوجه یکی از ضعف‌هام شدم، حتی برای بار چندم:)

موضوع بعدی اینه که همه‌ چیز گذراست.

همه‌چیز در حال تغییره. این روزا و این شرایطم البته که موقته.

پس پسر خوب :) اماده‌ی هر چیزی باش. 

بگذار بگذرن مثل ابرای تو اسمون. تو با افکارت تعریف نمیشی. ولی با عشقت، شاید.

روزی میاد که حسابی مسن شدی و موهات سفید شده. احتمالا اون روز هم حس و حالی داشته باشی شبیه الانت.

سعی کن تا اونروز اقلا با کنجکاوی زندگی کنی.

افکار میان و میرن، سعی نکن نگهشون داری. سعی نکن اشتباهاتو مرور کنی. من وقت ندارم واسه این مزخرفات.

راستش من واسه اکثر این مزخرفات وقت ندارم.

 

یادت باشه کمتر چیزی رایگانه. راستش؛ هیچ چیز رایگان نیست.

بذار بگمش. هرچی مینویسم بیشتر با ناخوداگاهم وصل میشم.

من فهمیدم که، یبار دیگه: لبریزم از توقع.

اول ممنونم که متوجهش شدم.

دوم، ممنونم که میتونم بفهمم ورای این توقع چه خبره. بذار بگم:

من یه چیزی درونم هست، اون ته ته ته ته (نرسیده به کف) که حس میکنه به شکلی جبری، بهش رفته. :))

من یه جاهایی درونم هویت قربانی دارم. و واسه همون راحت میتونم هرجا که لازمه از این موضو سواستفاده کنم.

 

اشتباه نشه؛ بعضی چیزا واقعا میتونست بهتر باشه یا بدتر. 

بعضی چیزا حتی خرابن. ولی من قربانی نیستم. من بیشتر survivor ام تا قربانی. 

من امشب متوجه چندتا از ضعفای شخصیتیم شدم. فردا سعی میکنم آدم بهتری باشم.

  • آقای مربّع

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی