آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

خود ایمپوستر

جمعه, ۱۶ دی ۱۴۰۱، ۰۳:۱۸ ب.ظ

خیلی روزا که بیدار میشم و تو سرم دارم با هزارتا فکر کثافت که هرکدوم دلیلی واسه بیدار نشدن هستن میجنگم،

وقتی دارم با استرس چاییمو قلپ قلپ میدم پایین که سرفه‌هامو اروم کنه و در حینش به سه تا مانیتور جلوم نگاه میکنم که باز با استرس واسه تسکای سر کار آماده باشم یه صدایی تو سرم میگه: دیگه امروزه که رسوا میشی. امروز دیگه دستت رو میشه که هیچی بلد نیستی و تا اینجا قاچاقی رسیدی.

 

اکثر صبحا وقتی در ورودی ساختمونو فشار میدم که منو از -بیرون- جدا میکنه یاد این جمله‌هه میفتم: 

لبخند میزنم و یاد تمام وقتهایی میافتم که فکر می‌کردم نمیتوانم، ولی تونستم.

  • آقای مربّع

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی