اجازه دخالت
ندونستن جواب ها.
هان میگه تجربش نشون داده معمولا جواب درستتر اونیه که سبکترش میکنه.
.One of the easiest ways to tell that we are in denial is when we find ourselves giving plausible but untrue reasons for our behavior.
چرا مقاومت داری؟
چون بخشی از من نمیخواد از رابطه بیاد بیرون.
اون بخشی هم که میخواد بیاد میخواد اونجوری که من میخوام از رابطه بیاد بیرون. یه قهرمان یا نه اقلا یه آدم خوب.
شاید حقیقت اینه که من اونقدر هم آدم خوبی نیستم. من خیلی زود فهمیدم این آدم رو نمیتونم بپذیرم مگه این که تغییرات عمدهای شکل بگیره. و صبر کردم. همونجور که خودم در حال تغییر بودم. من تلاش کردم. من با ادما کلا یجور همراه با بیارزشی رفتار میکنم. ینی همیشهامادهی رفتنشونم و همیشه انتظار دارم درک بشم. اینا درست شدنی هستن.
چرا فکر میکنم برگشتن به این رابطه اشتباهه؟ چون دو حالت داره: یا درست شدنی هست یا نیست. اگه درست شدنی باشه و اگه فرض کنیم که فقط من باید درست شم ... اقلا همین میزان خوبی زمان و انرژی و اصطکاک میبره. این اتفاقیه که به هر حال باید تو مسیر شخصی من بیفته. در کلا تو مقیاس خیلی بزرگتر... مقیاس سلامتی. مقیاس زندگی و بودن... و اتفاقا مسیریه که باید به دور از انزوا و تنهایی اتفاق بیفته.
یه سری دلخوری هم دارم که راستش نمیدونم چقدر مهمن. مثلا این که یه غرور که یه تکست بعد از قطع کردن روم رو خیلی قهرمانانه جلوه میداد. یا این که به بقیه اجازه دخالت اینچنینی توی رابطمون میداد و یاچندتا چیز کوچیکتر (شایدم نه) که همش مقصر منم. ینی سر این داستان اخیر که مثلا میگه استرست روی درکت از واقعیت اثر گذاشته. یا... نمیدونم حتی اگه درست بگه همیشه یه حس کم بودن و خراب بودن به من میده. حتی به درست.
یه موضوع دیگه هم (اینو با شک میگم) یه کمالگرایی عجیبیه که باز هم منجر میشه به این که: همیشه من و هرچی از جانب من هست، کمه. مثلا یه روز باید کلی شرایط رو چک کنه تا یه روز خوب محسوب شه. یا مقدار زیادی سخت گرفتن واسه چیزایی که میتونه سادهتر باشن.
و در نهایت اگه بخوام یکم به خودم اجازهی لوس بودن بدم... حس دونسته نشدن قدرم. من پر از عیبم و میدونم اینو. و کاملا در حال تلاش برای بهتر شدنم. باشه. وظیفمم هست دندم هم نرم.
- ۰۳/۰۲/۲۴