آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

نقاب‌

سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۲۲ ق.ظ

پوچ ، از درون خالی‌ 

توام مثل همهٔ آدمای نقاب‌ دار دیگه . یکی‌ پز تیپ و ظاهرشو میده ، یکی‌ پز دانشگاه شریفشو میده ، یکی‌ پز دوستاشو میده، هممون پشت یسری نقاب‌ قایم شدیم ، از درون خالی‌ تهی ، خودمون بهتر از هر کسی‌ می‌دونیم که هیچی‌ نیستیم

شاید راست میگن که زندگی‌ سخت نیست و آدما بی‌ عرضه آن ، شاید من خیلی‌ بی‌ عرضم که نمیتونم به خودم بیام

خیلی‌ وقتا می‌شه که گوشمون از کلی‌ حرفای تکراری پره ، حرفایی که خودمون به بقیه می‌زنیم همرو از حفظیم

بین دونستن و عمل کردن خیلی‌ فاصلست ، بین عمل کردن و بهش پایبند بودن هم کلی‌ راه

-----------------------------------------------

آدمای پائین شهرو دوست دارم ، صفا دارن صمیمیت دارن، گرمن شادن ، مردم اینا هستن ، زندگی‌ رو اینا دارن ، دغدغه هامون چقدر خجالت آور شدن ، امروز تو ترافیکِ اتوبان چمران ، جوونای هم سن و ساله خودمو دیدم که به مردم تو ترافیک گل نرگس میفروختن ، یکیشون کلی‌ راهو‌ دنبال یه ماشین دوید که شاید اونا که یه زوج جوون بودن خوششون بیاد و بخرن ، ماشین هم که گازشو گرفته بود تا جائی‌ که پسره از دویدن نه امید شد...

دلم می‌خواد بدونم دنیا از نگاه اون پسر چجوریه ؟ این که تمام بعد از ظهرتو وقتی‌ میدونی‌ همه همسنات تو کافه‌ها و رستورانا دورهمن یا تو مهمونین یا بدون هیچ دغدغه ای دارن درس میخوننو مهندس (!) میشن ، تو خیابونای شلوغ‌و کثیف بگذرونی و بخوای به مردم "گٔل" بفروشی ، به هر قیمتی که شده !

-----------------------------------------------

چی‌ میشد اگه آدما دروغ نمی‌گفتن ؟

  • آقای مربّع

سلام

شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۰۸ ق.ظ

hi ! this is a test :P

  • آقای مربّع