آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

fully utilized

چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۴:۱۰ ب.ظ

- می‌شه هر روز کیفتو واسه فردا آماده کنی‌ ... مثل بچگیا :دی

- می‌شه صبحونه خورد ... میگن خیلی‌ چیز خوبیه ! نمیدونم...

- می‌شه شبا ورزش کنی‌ ، بعدش انقدر خواب میچسبه ! می‌شه توی ورزش به خودت فشار بیاری ... -لذت-

- می‌شه یه سریال رو دنبال کنی‌ ، هر هفته قسمت جدید رو دانلود کنی‌ ... اینجوری یه روز از هفته برات خاص می‌شه :دی

- می‌شه دو روز در هفته بری کوه ... شهر رو از بالا ببینی‌ ، فشار رسیدن به قله رو به خودت بچشونی ... :)

- می‌شه گاهی بری بسکتبال... جای همیشگی‌ ، چند تا پرتاب :) بسکتبال زیر بارون ... حماقت ! 

- می‌شه زبان خوند ، یه کتاب جیبی‌ ، چند تا فلش کارت ، وقتی‌ نمیگیره که ...

- می‌شه هر هفته چند تا مقاله از رشتت بخونی‌ ، ببینی‌ تو دنیا چه‌خبره ، سرچ کنی‌ ، بفهمی ، رشد کنی‌ ...

- می‌شه radio guy شد ! کلا رادیو گوش کردن موقع کار خیلی‌ کیف میده :دی

- می‌شه گاهی آشپزی کرد ، حتا چند وقت یبار غذای جدید یاد گرفت... یه آرامش طوری داره !

- می‌شه morning person بود ... فکر کن هر روز قبل از شروع زندگی‌ روزانه ، ۲-۳ ساعت داشته باشی‌ ، چقدر کار می‌شه کرد !

- می‌شه از TED لذت برد :)

- می‌شه شبا شام نخورد ، سبک خوابید ، سبک بیدار شد !

- می‌شه از وقتای تلف شده استفاده کرد، حتا تایم‌های بین کلاس‌ها ، یا حتا .... :دی "قابل توجه بعضیا‌ که سلفی میگیرن از خودشون :| "

- می‌شه از امکانات تربیت بدنی دانشگاه استفاده کرد 

- می‌شه هر ماه یه چیزه جدای از رشته یا زندگی روتین انتخاب کنی‌ ، یه مهارتی مثلا ، یادش بگیری ...

- می‌شه یه لیست داشت از چیزایی که همیشه حالتو بهتر می‌کنه :)

- می‌شه دقیقه ۹۰ای نبود ! حتا می‌شه دقیقه ۰‌ای بود... دقیقه صفری :)

- می‌شه جای کتاب‌های فارسی درس هارو از سورس‌های انگلیسی‌ خوند .

- می‌شه رفت دنبال چاله‌های ذهن ، همونایی که همیشه ندیدشون می‌گرفتی ، می‌شه نماز خوند ...

- می‌شه هفته‌ای یه روز بری کافه ، یه پاتوق ، کارتو از اونجا انجام بدی ... همیشگی‌ !! :)

- می‌شه خیلی‌ چیزارو از اینترنت یاد گرفت ... از online course بگیر تا ...

- کتاب خونه خیلی‌ احساس خوبی‌ به آدم میده ... می‌شه استفاده کرد :)

- می‌شه روشتو عوض کنی‌ ، می‌شه به زندگیت شک کنی‌ ، می‌شه ساکن نباشی‌ ... می‌شه جزو نوشت :دی

- می‌شه تا دیر وقت بمونی دانشگاه ... می‌شه شروع کنی‌ به دوست داشتن دانشگاهت...

- می‌شه نترسید ... به سادگی‌ :) از کم خوابیدن ،از رقابت ،از ازدست دادن ،از باختن ، بعضی‌ وقتا حتا آدم از تونستن هم میترسه ! 

- می‌شه منطق دیجیتال نداشته باشی‌ آنالوگ مثلا :دی .... می‌شه ایده‌آل گرا نبود ... می‌شه بعضی‌ وقتا مغزو خاموش کرد... ذهنای قوی بهشون بر می‌خوره اگه بخوان idle باشن ، چرا وقتی‌ می‌شه از تمام resource‌ های پردازشی استفاده کرد ، idle بود ؟ گوز نجو ! خفه شو :دی  off it is 

- می‌شه بعضی‌ وقتا یدفه بگی‌ امروز می‌خوام یه روز خاص باشه برام ... غیر قابل پیشبینی‌ بود... می‌شه چند ساعت بشینی‌ از بالای کوه در حالی‌ که کسی‌ که از ته دل دوسش داری تو بغلت باشه و شهر رو نگاه کنید با هم :) بوی بارون هم بیاد

- می‌شه باور داشت که " شادمانی واگیر دار است ! "... 

- می‌شه شرایط ایده‌آل نباشه ، اما نتیجه ایده‌آل باشه ... لزومی نداره همیشه منتظر "بهترین" حالت بود واسهٔ شروع کار‌ها 

- می‌شه آدمارو قضاوت نکرد... هرکسی حق اشتباه کردن داره

- می‌شه خوش اخلاق بود ... #هااار #هااار

- می‌شه گاهی عکاسی کرد ، حتا با دوربین گوشی :)

- می‌شه هم درس هم کار هم تفریح هم روابط شخصی‌ هم ورزش همش در بهترین حالتش باشه ، در عین حال می‌شه ایده‌آل گرا نبود :)

- می‌شه چند وقت یبار یسری عادت تو خودت اضافه یا کم کنی‌ ...

- میشه هر روز واسه 4 روز آینده برنامه ریزی کنی :)

-----------------------------

- میشه این لیستو کاملتر کرد با کمک بقیه :)

- میشه کلیپ هپی درست کرد !

- میشه نصفشب ساعت 2رفت رانندگی... تنهایی ! ... رفتم تجریش 

- میشه یه شبم واسه سروسامون دادن به خودت نخوابی 

- میشه فیلم دید گاهی ... ! واسه من کار جدیدیه خوب !


  • آقای مربّع

آغاز!

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۱۸ ق.ظ

و من به سادگی (!) تصمیم گرفتم کسی باشم که همیشه آرزو داشتم باشم :)

  • آقای مربّع

شیفت رجیستر گوسفندی !

سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۹ ق.ظ

کسی که 10 تا گوسفند داره و از اون 10تاش استفاده میکنه شرف داره به اونی که 11 تا گوسفند داره و از 10تاشون استفاده میکنه !

وای به حال ماهایی که چسبیدیم به یکی دوتا از گوسفندامون !

  • آقای مربّع

خط چین آبی

دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۹ ب.ظ

خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز. 

"فردریش نیچه"

------------------------------------

یکی‌ گفت تو کلا خیلی‌ حال میکنی‌ با زندگیت !  یعنی‌ احساس اتیشیو دارم که خیلی‌ وقته زیر خاکستر بوده ... :)

- مثبت فکر کردن نه هنره، نه ذاتیه نه قوی بودنه ، ... عادته !! عادت

- بزرگ باش ... خیلی‌ بالا ! وقتی‌ هم بالایی واسه خودت بالا باش ، واسه خودت بزرگ باش ، نه این که واسه بقیه...

- Expectation Kills

- بعضی‌ وقتا میبینی‌ خیلی‌ از آدمارو ، خیلی‌ از دوستاتو دو دستی‌ نگهشون داشتی ، شاید باید چند وقت بذاری بره ، شاید باید ولش کنی‌ ببینی‌ میمونه یا میره ... ؟  چند وقتیه که محکم نگرفتمت... خیلی دوری خیییلی ... مواظب خودت باش... دوست دارم :)

- درسته هدف خوبه درسته تلاش خوبه قربانی کردن خیلی‌ چیزا واسهٔ اون رسیدنه همش خوب اما ، هیچ توجیهی‌ واسه محدود شدن وجود نداره ... 

 "هیچ توجیهی‌" 

- محدود شدن بدترین اتفاقه که واسهٔ من میتونه بیفته ... چند وقت یبار باید چک کنم خودمو!! خیلی‌ باید مواظب بود

- آخ آخ آخ چه لذتی داره از مشکلات زندگی‌ فرصت بسازی ! همین الان مثلا ببین از کدوم محدودیتت از کدوم دردت میتونی‌ فرصت بسازی ؟ 

من مست و تو دیوانه ! ما را که برد خانه ؟

-----------------------------------

- خوب بودن کسی‌ که بدی بلد نیست ارزشی نداره !خوب بودن واسه کسی‌ که ندونه چرا باید خوب بود هم ارزشی نداره ، اگه واسه بقیه خوبی‌ ، دقت کن ! اگه "واسه بقیه" خوبی‌ ، خوب بودنت مفت نمیرزه ... اگه "واسه خودت" خوبی‌ ، یعنی‌ خوبی‌ که از خودت راضی‌ باشی‌ ، خوبی‌ که عذاب وجدان نداشته باشی‌ ، اینم نه ! نه ! از ترس بد بودن خوبی‌ ! خودخواهی ! ترسو ای! همونی هستی‌ که بد بودنو بلد نیست ! ... تا وقتی‌ بد بودنو بلد نباشی‌ ، یعنی‌ بلد نباشی‌ بدون عذاب وجدان یا بدون خیلی‌ چیزای دیگه بد باشی‌ نمیتونی‌ خوب باشی‌ ، خوب واقعی‌ ، خوب ارزشمند... راستی‌ !

 بیرون سرده! ولی‌ دلمون گرمه :)

- خط قرمز ؟ کسی‌ میتونه بگه من خط قرمز دارم که تو زندگیش به مرور بزرگ شدنش ، هیچ خط قرمزی رو جابجا نکرده باشه ... کسی‌ میتونه بگه که خط قرمز هاشو "خودش" انتخاب کرده باشه ، نه تحت تاثیر دوستاش یا جامعه یا خانواده یا کسی‌ که دوسش داره ... خط قرمز یه توجیه واسه روبرو نشدن با ترسا یا واسه توجیه محدودیت‌ها یا واسه این که باور کنیم که ما آزادیم ! صرفا خط قرمز داریم...؟

- انتظار ... آخ آخ انتظار ، انتظار داشتن از آدما از دوستات خیلی‌ بده ، نمیدونم چقدر باید از یکی‌ انتظار داشت ؟! اگه طبق انتظارت عمل نکرد باید چیکار کرد ؟ تذکر بدم ؟ :)) مگه من کیم ؟

- پگاه :" آرامش یعنی‌ شادی :) "

 به همین سادگی‌ ! چرا انقدر میپیچونیمش ؟ آرامش یعنی‌ شادی  ! شادی آرامش نمیاره ، اما آرامش شادی میاره... :)

---------------------------------------

- یه روز یه گونی سیبزمینی میرسه به یه کوه ، کوه چنان بادی تو غبغب انداخته که وای وای نگو !

گونی  که اون اول اصلا تحویلش نمیگیره :)) 

-کوه که انتظار داشته تحویل گرفته بشه میگه: "اهم! اهم! توروخدا منو تحویل بگیر" 

-گونی در حالی‌ که داره یه سمت دیگه رو نگاه می‌کنه :"چرا؟"

-کوه :"خوب من کوهم ! از تو خیلی‌ پر ترم ! تو وقتتو صرف خیلی‌ از کارای خوش گذرونی کردی ، کلی‌ حال کردی تو زندگیت ، من کلی‌ تلاش و مطالعه کردم که کوه بشم !دانشگاه کوه‌ها میرم من ! رزومه منو دیدی ؟ احترام بذار !"

-گونی : "خوب ؟ ولی‌ من فکر نمیکنم مسیر تو از من بهتر باشه ، من خودم نخواستم برم دانشگاه کوه‌ها ، امتحانشم ندادم ... "

- کوه : "نه من پس‌فردا به درد دنیا میخورم ، من میراث از خودم به جا میزارم من علم رو گسترش میدم ! من هدف دارم !"

- گونی : " همهٔ این کارو کردی که ته دلت نسبت به من و امثال من احساس برتری داشته باشی‌ ... کی‌ گفته فقط تو میتونی‌ به درد دنیا بخوری ؟ چرا فکر میکنی‌ من اگه بیشتر از تو تفریح کردم تو آدم بهتری هستی‌ نسبت به من ؟ تو کوهی که کوه بودنت رو به رخ بکشی ، تو کوهی چون خودخواهی ، چون کوه‌ها احترامشون بیشتره ، حقوق هم بیشتر میگیرن ، مردم خودشونو میکشن که شما رو فتح کنن ، کی‌ می‌خواد یه گونی رو فتح کنه ؟"

- کوه : " فکر کردی مثل تو بودن سخته ؟ تو هم یه گونی‌ای مثل خیلی‌ از گونی‌های دیگه ، شاید یکم باهوش تر و عمیق تر باشی‌ حالا ، تو می‌تونستی کوه باشی‌ ! تو فقط یه مصرف کننده‌ای ، آخر عمرت میگن فلانی‌ گونی خوبی‌ بود همین ! تازه اینم در بهترین حالت!! متنفرم از این که تو زندگیت به هیچ دردی نمیخوری ، خود خواه فقط به فکر آسایش و شادی خودتی ! "

گونی یه سیگار روشن میکنه و میگه : " من از زندگیم راضیم ، منم که آرامش دارم ،منم که هر هفتم یه ماجراست ، خدارو چه دیدی ؟ شاید منم به یه دردی خوردم یروز ، شایدم نخوردم ، مگه مهمه ؟ :) منم اهداف خودمو دارم ، به نظر شما کوه‌ها اهداف ما کوچیکو بی‌ ارزشه ، من با گونی بودنم آروم گرفتم ! میبینی‌ ؟ تو اگه با کوه بودنت آروم می‌گرفتی ، خودتو از من بالا تر نمی‌دونستی ، تو **از ترس گونی بودن** کوه شدی ، همهٔ این کارو کردی ، نه آروم گرفتی‌ ، نه از زندگیت لذت بردی ..."

کوه لرزید و فهمید که خودش یه گونیه ، از اولم گونی بوده ، از همون لحظه که از گونی بودن ترسید .... ادای کوه هارو در میورد ... پس چرا کسی‌ زود تر نفهمیده بود ؟ چه جوری این همه وقت هم خودشو هم اطرافیانشو گول زده بود ؟

بازم لرزید ... شروع کرد به تبدیل شدن ... به گونی تبدیل شد ، از اولم کوه نبود ، کوه بودنو نفهمیده بود ! کوه بودن به این چیزا نبود :) ... بعد‌ها تونست بشه سردستهٔ گونیا ، ۳۴ روز بعد  موقع مرگش تازه فهمید اون مکالمه با اون دوست گونیش بهترین اتفاق زندگیش بوده ... راستی‌ گونی‌ها ۶۰ روز عمر می‌کنن... :)

---------------------------------------

- آدم وقتی‌ ناراحته کارای احمقانه‌ای می‌کنه ... یه توجیه مرسوم !

این به اون در ! یه توجیه مرسوم دیگه

توجیه نکن ، اگه اشتباهی‌ کردی بدون که اشتباه کردی و بپذیر که اشتباه کردی ، توجیه نکن... حتا جبران هم نکن (چرا ؟)

  • آقای مربّع

جمعه - ۲۲ مرداد ۱۳۹۵ - ایده‌دونی مرداد ۹۵

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۲ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۱ مهر ۹۳ ، ۲۰:۱۲
  • آقای مربّع

جمعه - ۲۲ مرداد ۱۳۹۵ - دفتر صیاد - روزنامه

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۳ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۱ مهر ۹۳ ، ۱۵:۵۳
  • آقای مربّع

شنبه - ۳۰ مرداد ۱۳۹۵- مرداد ۹۵

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۰ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۱ مهر ۹۳ ، ۱۴:۳۰
  • آقای مربّع

جمعه - ۲۲ مرداد ۱۳۹۵ - بزرگ‌ترین دزدیِ من! 2

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۴ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۱ مهر ۹۳ ، ۱۳:۵۴
  • آقای مربّع

جمعه - ۲۲ مرداد ۱۳۹۵ - بزرگ‌ترین دزدیِ من!

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۱ ب.ظ
Deleted
  • آقای مربّع
بهت گفتم تصادفی و با وبگردی درحالی که داشتم بهت فکر میکردم به وبلاگت رسیدم. گفتی چه جالب! منو از کجا میشناسی؟ گفتم ر! از اینستاگرام ر.ی! گفتی چه دنیای کوچیکیه!
گفتم حرف ها و نوشته ها و قصه هات توی کانال انرژی خوبی بهم میده. گفتی هدف هم همینه!
و اون شب که تو رفته بودی مهمونی کلی باهم حرف زدیم. بعدها فهمیدم پشت اون پوسته شاد و خوشحال که از همه چیز خوب مینویسه و دنبال فلسفست یه آدمه با روان زندانی. یه آدمی که میخواد بالاتر بره اما نمیتونه. و این نتونستن روز به روز غمگین ترش میکنه. خوب این وضع و حال سپیده هم بود. ما کلی باهم حرف زدیم. حرف هایی که وقتی به دیگران بگی خمیازه میکشن یا نصیحتت میکنن که یه فکری به حال خودت بکن. اما ما همه فلسفه ها و حرف ها و فکرهامون رو ریختیم روی دایره و فهمیدیم داریم اشتباه میریم. داریم عوضی میریم. راهی که داریم میریم تهش یه دره است پر از آدمای کشته و تکه پاره که از راه های دیگه به اینجا رسیدن.
ما شروع کردیم. با توصیه تو روزی یه دونه ایمیل بهم زدیم و از کارهایی که کردیم و کارهایی که دوست داریم انجام بدیم بهم گفتیم. شکست خوردیم. کنار کشیدیم. به گذشته رو آوردیم. اشتباهاتمون رو تکرار کردیم. اما دست بر نداشتیم و بیخیال نشدیم. حتی اگه ده روز توی حال بد موندیم. بعدش بلند شدیم و گفتیم عوضش میکنیم. و الان اینجاییم. نگاه کن چهارماه گذشته. همون چهار ماهی که بهت گفتم برای یه شروعه تازه نشونه میگیریمش. یه نگاه به زیر پات بنداز. از همه اون روزها رد شدیم. از همه سختی ها. از سیگارا و رانندگی های شبانه تو و تنهایی ها و گریه ها و خواب های طولانی مدت من. به جایی که رسیدیم نگاه کن. یه نقطه آسایش کوچولو. اما هنوز تموم نشده. کلی راه داریم که باید بریم و به قول تو به بهترین ورژن خودمون تبدیل شیم.
چیزی که برای من خوشحال کننده ست دوستی با توئه. یعنی پیداکردن یه هم مسیر و همفکر. شاهین بلندپرواز و پراز ایده و رویا. کسی که اگه تولدمون تو یه روز بود بی شک همزادم بود. و امشب که چند ساعت مونده تا تولدت دلم میخواست بگم خوشحالم که رفیقمی.
خیلی فکر کردم چه هدیه ای میتونم بهت بدم که هم به دردت بخوره. هم از 900 کیلومتر روز تولدت زارت بیفته تو بغلت دیدم که دیدم خیلی وقته بهت میگم برو متممی شو. اما انگار به گوش خر یاسین میخونم و تو گل و گشادتر از این حرف هایی.( هووو کی حال داره آدرس سایت وارد کنه. بعد بره اون تو. بعد تاااازه بگرده دنبال مدخل ثبتنام. اسم و نشانی و رمز و ایمیل وارد کنه. هووو ولم کن.) خودم اینکارو برات کردم.و ازامشب شما صاحب یک عدد اکانت متمم روزخوشی از نوع وی آی. پی هستی. به نظرم برای تو که زندگی جدیدی رو شروع کردی و سرکارم میری بهترین فرصته. آدمای زیادی رو میشناسم از دانشگاه تو و همسن تو که اینجا فعالیت میکنن. درس میخونن و مطالعه میکنن و تمرین هاشون رو میفرستن. تو اینجا میتونی با آدم های مختلف آشنا بشی از دانشجو و معلم و مهندس عمران و کامپیوتر و.. گرفته تا گرافیست و روان شناس و مربی مهدکودک و...
اما بذار به عنوان یه تجربه شخصی بهت بگم که متمم به درست فکرکردن من کمک زیادی کرد. اینکه مسائل رو از چند وجه ببینم. اینکه هرحرفی رو بدون مرجع و منبعش قبول نکنم. اینکه کدوم استعدادهام به دردم میخوره و کدوما رو بهتره بذارم کنار. اینکه چرا نباید وقتمو توی اینستاگرام و فیسبوک با کامنت گذاشتن بگذرونم. و اینکه میگن کار نیست توهمی بیشتر نیست. بلکه آدم متخصص و متمایز برای اون کارها کم پیدا میشه. (البته این رو قبول دارم که برای یه کار ساده آدم باید کلی بگرده). من بهت توصیه میکنم وارد که شدی کلی وقت بذاری و به همه بخش ها سرک بکشی (چون کاربر ویژه ای میتونی) بعد یک مبحث رو انتخاب کنی و مطالعه کنی. تمرین حل کنی و یه دفتر جداگانه داشته باشی که هایلایت ها یا خلاصه درس ها رو توش بنویسی. خب از نوت کامپیوترتم میتونی استفاده کنی و من گاهی همین کار رو میکردم. بعضی درس ها تا تمرین حل نکنی نمیتونی درس بعدش رو ببینی که به نظر من یه پوینت مثبته چون وادارت میکنه بیشتر فکر کنی و تمرین های بقیه رو بخونی و با تفکر آدمایی که خودشونو موفق میدونن و کسانی که خودشون رو موفق نمیدونن آشنا بشی.

نام کاربری و ایمیل و پسووردت قابل تغییره. اونجا یه پروفایلم داری که به دلخواهت میتونی پرش کنی. اما من توصیه اکید میکنم ایمیل خودت رو وارد کنی تا خبرنامه هفتگی شنبه ها جای تو به ایمیل متروک من فرستاده نشه.
 ضمنن اکانتت سه ماه اعتبار وی ای پی داره. بعدش کاربر عادی تلقی میشی. اما اگه زودتر از اینکه تموم بشه (حتی اگر یه روز مونده باشه)  با هزینه خیلی کمتری میتونی شارژش کنی. سه ماه به نظرم فرصت خوبیه برای اینکه یک قدم که چه عرض کنم ده ها قدم از اینی که هستی فاصله بگیری و به شاهین بهتری تبدیل بشی. امیدوارم این فرصت خوبی برات باشه.
الان میگی چقدر زر زدی. اما باید بگم کلی حرف دیگه میخواستم بزنم که نزدم :))))
تولدت مبارک.
  • آقای مربّع