تو
تو خیلی بایدی!
- ۰ نظر
- ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۰۳:۴۲
الان بزرگ تر از همیشمم! بدیهی
قبلا" هم میترسیدم ... یادم نبود! فکر میکردم این ترس جدیده...
برو بتون
Don't Look Back
You Are Not Going That Way
حال و روزمان خوب است :)
درس ها مثل همیشه زیاد و منم مثل تمام دوران تحصیل تا جایی که حال کنم میخونم... خودمو یادم نرفته... تفریح و ورزشمان به راه است... هر از گاهی کوهی میرویم و نمیچه رژیمی داریم که به هیکل ایده آلمان بسی نزدیکیم.
دخترکی دلمان را برده که ما نیز دل به او دادیم و روزگار میگذرانیم. چشمانی دارد همچون روباه... لبخندی دارد همچون پگاه....
رفیقانی چون کوه داریم که حکم خانواده را دارندی در این شهر غریب... در کنار یکدیگر تجربه ها کسب کردندی و گند کاری های بسیار کردندندندی...
همین دیروز بود که با یاران قهوه زدندی و یااااار آن دلبر و دلدار در برمان جلوس کردندی...
همین بعدش بود که در تجریش به پابکوبی برای ظریف جانمان پرداخته و نیرو های انتظامی پشمانمان بریختندی...
همین دیشب بود سوسیس تخم مرغی به دست پخت یکی از یاران, سهیل خان آشپز باشی, زدندی و سپس قلیانی استوار استعمال کردندی...
آخر نمیگویند کوه نوردان را چه به پرتقال نعنا !
صدایی آمد گنده گ.و.ز.ی ممنوع....
همین امروز بود که زیر فشار ددلاین ها جررر خوردندی ولی پس از تعویض روغن رخش هم خانه مان, نازمهدی کبییییر (عمرش دراز باد) پوتین های خلبانی که از پدر دزدیدندی را به پا کردندی (جدی!) و پس از مشورت هایی فراوان با پزشک دربار ملقب به النازالدوله به زخم های ماتحتمان مرحم نهاده و بخش اعظمی از کار ها را پیش بردندی!
همین امشب بود که از ورزش برگشتندی و وزیر جنگمان را دیدیم که خروپفش در هفت آسمانندی و دستانش در جاهای نامربوطندی و با استایلی بسیار بسیار س.ک.س.ی خروپفش در هوایندی... فلذا فرصت غنیمت شمرده از او عکسیدندی که بعدا" حالش را جا آوردندی که مرد را با شورت زیر در خانه زیستن مباد!
نمیدانم چرا بعد از دو خط نوشتن لحنم عوض شدندی و اساسا" یادمان رفتندی چرا اینجارا باز کردندی که چه زری زدندی!؟
آخه این چه پستی بود ؟ :))
من عذر میخوام
94 |
Shahin | |
گرفتن دو recommendation جدید | under progress |
2 مقاله علمی متوسط یا یدونه شاخ | |
معدل بالای 17 | under progress |
هیکل ایده آل تر با ورزش | under progress |
کوه پیمای خوبی شدن! | under progress |
برنامه نویسی حرفه ای برای درآمد | under progress |
جاوا چلنج | under progress |
مسابقات FPGA | under progress |
مطالعه عکاسی | |
تمرین دو استقامت تا حداقل 30 دقیقه | under progress |
آشپزخوبی شدن | |
کار با 4 نفر از اساتید جدید | under progress |
نوشتن حداقل یک برنامه اندرویدی | under progress |
امسال: |
مسابقات FPGA اول شدن |
ریکام گرفتن از دکتر سربازی |
کار با 4 نفر از اساتید جدید |
2 مقاله علمی |
معدل بالای 16 |
رسیدن به هیکل ایده آل |
کوه پیمای خوبی شدن! |
برنامه نویسی حرفه ای برای درآمد |
جاوا چلنجر شدن |
بیشتر آکادمیک بودن! |
عکاس شدن ! مطالعه عکاسی |
تمرین دو استقامت تا 30 دقیقه |
آشپزخوبی شدن |
اینستاگرام خوب داشتن |
Family Is Your Everything |
نوشتن حداقل یک برنامه اندرویدی |
تلاش برای فتح دماوند! |
گرفتن internship |
اقدام برای مدرک زبان |
وقتی من نتونم بیان کنم حالممو خیلی حرفه...
یکی از همین شبا... شاید! :)
این همه ذوق توی این جسم جا نمیشه
میخوام گندالف خاکستری رو دعوت کنم به صرف شیر موز
I wonder how! I wonder why?!
yesterday you told me about the blue blue sky...
همینجوری پیش بریم که خدا میشیم! از ترسش مارو ریست میکنه.
یکی از همین شبا..قبل از این که بخواد به خودش بجنبه... خدا میشم.
میرم رو برج ابنس مینویسم:
اناالحقاناالحق.
پستم میاد!
حیف وقت ندارم
- اولی: اصلا" چرا انقدر میخوای دورت شلوغ باشه همیشه؟
- دومی: همم... نمیدونم! شاید واقعا برای این که اگه یروز بی هدف از خونه زدم بیرون و گرفته بودم, کسی باشه که برم پیشش...
- اولی: میرزه یه عالمه از وقتت, ارزشمند ترین چیزتو بذاری واسه این؟؟
- :) ... نه...!
--------------------------
اگر به نگه داشتن چیزی شک داری, آنرا دور بریز!
-------------------