گم نام شماره دو

4شنبه 4شهریور 94

گاهی میشه که خسته ای از بلند شدن.

ینی به خودت میای و میبینی زیاد شکست خوردی میگم شکست نه که تو چیزای خاص یا عجیب غریبی ها! تو همین چیزای ساده ی در پیت. شاید تو یه چیز خیلی ساده مثل بیدار شدن روزانه حتی.

گاهی وقتی باز میخوای یه چیز جدیدیو شروع کنی فکر میکنی که اینم مثل همه ی دفعات دیگه.

یا وقتی که به مرور یسری چیزا نمیشن فکر میکنی که واقعا" باید اینقدر سخت باشه زندگی ؟

یا من دارم سخت میگیرمش ؟

میخوام برم تو تختم... چشمامو ببندمو فکر کنم...

خودمو جمع کنم و یه شروع داشته باشم.

پروژه ی ثبات

حس میکنم با سرعت زیادی دارم تغییر میکنم. 

این تغییراتو برنامه ریزی نکردم اما خیلی کنجکاوم که بدونم چی میشه تهش.

تجربه نشون داده نباید اینقدر سریع تغییر کرد مگر حالت خاص! مگر داده ی پرت!

برای خودم ثُبات تجویز میکنم

یک همیشگیِ هیجان انگیز !