آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

Summer Overture

سه شنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۲۳ ب.ظ

چی بنویسم؟

ایندفه بیشتر از همیشه واسه خودم مینویسم. 

نه بذار پاک کنم هرچی نوشتمو یا نه بذار هرچی میاد تو این ذهن خاموشم بنویسم.

 

از کجا شرو کنیم؟ از چی بنویسم؟ خب... دلم میخواد از آدمی که خیلی دوسش دارم بنویسم از شاهینی که سالهاس واسه ساختنش دارم تلاش میکنم. 

میخوام تغییر کنم!

 

میخوام اینی که هستو بگیرم چنان تکونش بدم که ...

 

میخوام با قدرت بیشتر و بیشتر از همیشه بهتر شم.

حالم رو به بهبوده... کثافتای سیگار و علف داره از بدنم میره بیرون ولی هنوز خوب نمیخوابم.

ورزشو دارم سعی میکنم بیشتر برم ولی خیلی درس نمیخونم و از این بابت نگرانم.

 

اگه درس درس نباشه بقیه چیزا اصلا مفهومی هم ندارن.

 

امروز ۵:۲۰ صب بیدار شدم اما یادم نبود که باید بیدار شم.. واقعا هم نبود.

این پریودیا خیلی فایده ها داشت واسم.

اول از همه احساس Lucid بودن میکنم کاملا. این که بدون نیاز به علف سیگار و الکل میتونم مغزمو در اختیار داشته باشم.

آدمیو تصور کن 

قبل از ۶ صبح بیدار میشه..

تا ظهر فقط میوه میخوره صبحشو با یکم ورزش شروع میکنه.

 

خیلی ایدهآل گرایانس؟ شبیه تو فیلماس؟ نه حاجی اینجا همه اینجورین.

 

خیلی وقته از تصمیمام نگفتم.

تصمیم به شروع بدنسازی

تصمیم به ادامه‌ی ورزش هوازی

تصمیم به ترک سیگار و علف

تصمیم به آشپزی

تصمیم به پس‌انداز

تصمیم به دوست پیدا کردن

تصمیم به درس خوندن یه دانشجوی واقعا نخبه شدن.

تصمیم به دونستن هرچه بیشتر هرچه بیتر و بیشتر چون من واقعا میخوام بتونم کاری کنم...

 

تصمیم به هیجان و ادونچر با دوچرخه با کوله‌پشتی...

 

تصمیم به گشتن دنیا با دوربینم... شت کجاست اون آدم؟

 

تصمیم به محدود کردن تلگرام و شبکه‌های اجتماعی دیگه.

تصمیم به آشپزی یاد گرفتن، ماهی پختن! عذاهای خوشمزه‌ی گیاهی خوردن.

 

تصمیم به احترام گذاشتن به خودم به درست پول خرج کردن..

به قهوه کمتر خوردن به آب بیشتر خوردن.

تصمیم به شنا ... و جکوزی؟

تصمیم به یه عالمه مقاله دادن..

تصمیم به گاهی ریاضی حل کردن و چکنویس سیاه کردن.

تصمیم به نوروساینس خوندن...

تصمیم به گواهینامه گرفتن و گاهی ماشین رنت کردن.

تصمیم به همچنان زبان خوندن..

 

تصمیم به کامل کردن ۹۰ روز .. تصمیم به کمتر با گوشی کار کردن.

تصمیم به دور کردن بیشتر ..

تصمیم به دوش آب سرد گرفتن.

تصمیم به گاهی توی کافه یا کتابخونه کار کردن... 

 

Behind every fear, is the man you want to be.

 

و اما کاری که روزی چند بار،‌مخصوصا آخر شب قبل از خواب تکرارش میکنم، تصور بهترین و کامل‌ترین شخصیت و زندگی‌ای هست که دارم. با تمام جزئیات... نابِ ناب..

 

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۸ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۲۳
  • آقای مربّع

یه فرقایی

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۴ ق.ظ

نمیدونم روز چندمه که تصمیم گرفتم خوب شم. خیلی باشه یه هفته شده.

کم‌کم دارم یه فرقایی میکنم انگار...

چقدر دوست دارم واستون تعریف کنم دو سه ماه گذشته رو. ولی خب... روم نمیشه :)

واضحه که چرا روم نمیشه چون من همونیم که ۵ ساله میام اینجا از امید میگم و از پیشرفت. 

تصور کن مدتی بگذره و هر تصمیم غلطی که ممکن باشه بتونی بگیری رو بگیری. دارم از آگاهانه اشتباه کردن میگم.


حالا میخوام جمعش کنم.

شده آروم آروم.. میخوام دوباره بسازم خودمو. 

میدونی چقد سخته که بخوای زندگیتو تغییر بدی که خودتو تغییر بدی و بهتر کنی. والا که سخت‌ترین کار دنیاس.

این دنیا خیلی پیچیدس.. ما آدما هم پیچیده تر. خیلی چیزی واسه نوشتن ندارم.. 



من سالهاست که توی یه جنگم. اخیرا درست وقتی که فکر میکردم دارم پیروز میشم، شکست جانانه خوردم. شکستی که حتی چیزی نداشت که بخوام ازش یاد بگیرم.


  • آقای مربّع

پنگوئن و الگوش؟

شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۳۰ ق.ظ

بزرگتر که میشی، تاوان اشتباهات سنگین‌تر میشه.

هرچی بیشتر کسب میکنی، خطر از دست‌دادن بیشتر میشه.

هرچی بیشتر اوج میگیری، سقوط دردناکتر میشه.


بهش گفتم تاحالا اینقدر بد نبودم.

گفت تاحالا اینقدر خوب هم نبودی!


آدم با یکی دو ماه گند زدن از آرزوهاش عقب نمیمونه.

اینم آخرین باری نخواهد بود که زمین میخورم. ولی ایندفه بدجور دردم اومده.

اگه بتونم از این مخمصه در بیام محاله که بذارم دوباره -اینقدر- بی‌مهابا سقوط کنم.

آره تاحالا اینقدر خوب نبودم، 


واسم نوشت:

یه آدمی پر از تجربه، مهربون، مغرور بلندپرواز با پشتکار و باهوش.. 


اگه اینبار بتونم از این جون سالم ببرم بعید میدونم دیگه چیزی توی این دنیا بتونه اینجوری زمینم بزنه.

شاید یه روز بی‌پروا همه‌چیو نوشتم. میدونم خیلیا اون بیرونن که با مشکلاتی از جنس مشکلات من یا حتی بدتر دست‌وپنجه نرم میکنن.

هنوز نمیدونم چقدر میتونم همه‌ی توانمو جمع کنم. چقدر میتونم خودمو دوست داشته باشم .. 

ولی شاید بتونم خودمو ببخشم.


اگه بتونم از جام بلند شم.. چه کارایی که تو سر ندارم.

تنها چیزی که از این دنیا طلب میکنم فقط یه فرصت دیگس...

واسم دعا کنید 💙


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۸ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۳۰
  • آقای مربّع