تف تف
- ۲۸ دی ۰۰ ، ۲۲:۵۷
دلشوره دارم. گاهی حس میکنم لایق چیزای خوبی که واسم اتفاق میفته نیستم. چه فکر غلطیه اخه؟
دلم نیروی برتری میخواد که به سمتش دست دراز کنم.
ترسم از آدماس و انرژیاشون.
حس میکنم زشتم.
مشخصه که مودم خیلی پایینه و دپرسم.
وایسادم یه گوشه و مشاهده میکنم، خودمو و جهان اطرافمو.
روزی میاد که دیگه من نیستم تو این عالم، میخوام ازم اسم خوبی بمونه
هدف زندگیه من اینه از این بهبعد
سلام :)
تعطیلات کریسمس ۲۰۲۲ رو میگذرونم. امشب سال نو میشه.
امسال یه تولد دوباره بود... سه سال پیش بود که همین موقه از سال اینجا بودم. همون موقع بود که بزرگترین جهشِ عمرمو انجام داده بودم مهاجرت کرده بودم به آمریکا. ولی من احاطه شده بودم با اشتباهاتم.. با عادتای غلطم با انتظاراتِ غلطم.. امروز هنوزم ضعفها و اشتباهایی دارم ولی امروز من در عینِ حالی که همون آقای مربعِ ۸ سال پیشم یه آدمِ دیگهام. اتفاقایی لازم بود که تصفیهشم انگار میدونی؟ تصصصصفیه. به قیمت خون و اشک و عرق. اصلا از این فازا ندارم که انگار یه کوهو فقح کردم و بخوام از بالا به مسیری که اومدم نگاه کنم و بگم بهبه من چه خفنم. ولی خداییش الان که اینو نوشتم حس میکنم وسطای یه کوهم که میتونم برگردم به تمام پایین افتادنام نگاه کنم تمام لغزشها و سرخوردنام. با یه لبخند یا شاید تاسف به مسیرِ نه چندان صاف ولی در حد خودم بهینهای که اومدم نگاه کنم... سرمو میچرخونم سمت قله، انگار ابریه اون بالا. نمیتونم قله رو ببینم ولی قطعا سربالاییه و یهجایی بالاخره یا کوه تموم میشه یا من. هنوزم ممکنه هرلحظه پام بلغزه و بیفتم پایین حتی پایینتر از همیشه. خیلی باید مواظب باشم...
ولی چقدر خدارو شکر میکنم. خدایی که شاید ناخواسته دارم حسش میکنم. اینروزا اینجای زندگیم دنیارو یکم قشنگتر از همیشه دارم میبینم. از اینجای دنیا که من وایسادم، نه جیبم پره و نه اونقدرا پشتم گرمه، نه قویام و نه دنیا دیده اما خداییش نهایت تلاشم اینه که واسه آدما دلگرمی باشم. که مهربون باشم. دریا باشم.
آرزوهام کم نیستن. از قبل هم بهشون فکر کردم نه این که جوگیر شده باشم به خاطر سال نو، ولی به رسم روزای آخر سال، امسال به خودم نمرهی قبولی میدم.
اگه داری اینو میخونی از ته دل برات دعا میکنم، توام واسم دعا کن... نه که موفق شم نه که پولدار شم و از این چرتوپرتا. برام دعا کن بتونم دست خیلیارو بگیرم به وقتش و اوناهم دست بقیه، یا همدیگهرو.
دیگه واسم دعا کن خودمو بهتر درک کنم و با اینی که درک کردم به صلح برسم. با دلی پر از امیدِ آمیخته به ترس مینویسم. امیدوارم این سالی که داره میاد اشتباهات امسالمو تکرار نکنم.. امیدوارم ازاد بشم از اشتباهات تکراری. برام دعا کنید محکم باشم.
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
حالم از ۱۰؟ ۷.
این کلهی خراب یکم اذینم میکنه. همون داستان همیشگی روز ۱۱-۱۲.
چقد با تمام وجود اعتیادهامو حس میکنم و جوری که با ذهنم بازی میکننو. این که مودت اینقد پایین و پایین و پایینتر میاد تا وا بدی. از این بدترم میشه، مغزم بد داره میپیچه چند روزیه.
بخشی از من میخواد وا بده. میگه اقلا از تعطیلاتت لذت ببر؛ اقلا فلان کن. تو که الردی کارایی که میخوایو نمیکنی اینم روش! این کله خرابه ینی یه چیزاییو اشتباه یاد گرفته. نمیشه هم فقط با زور درستش کرد، باید نازش کنم. کمکش کنم از نویاد بگیره.
دیشب اون افتضاح سر قارچا رخ داد و امروز احساساتم پیچیدن به هم،
چجوری میتونم وقتی لازم نیست کمتر حساس باشم؟
اگه اعتمادبنفسم خدشه نداشت محکم تر سرجام وایمیسادم. گاهی حس میکنم خودمو کردمتوی یه صندوق یه گوشهی دنیا و از سر صعف وارد گود نمیشم چون : این دنیا مال من نیست.
گذاشتم بقیه ببرن و مهربونی رو به عنوان مکانیسم دفاعی و برنده برداشتم.
منم میخوام!
منم میخوام!!!!
چیزی که میخوامو باید بسازم...
خودمم باید بسازم نه به واسطهی کسی.
مسیر سختی جلومه. منم احساس محکم بودن نمیکنم.
ولی میتونم به خودم کمک کنم .. با بیشتر وقت گذاشتن.
فعلا بذارم یکم خستگیم در بره؟
خیلی که نه، ولی ناراحتم. خجالت میکشم.. امیدمم هست، ولی کم نوره.
مغزم داره بامبازی میکنه.. این کلهی موقتا خراب.
- زمین گذاشتنِ کتابی که چیزی بهت اضافه نمیکنه هم اعتمادبنفس و بالانسپذیری خاصی میخواد. با اون وقت کارای بهتری میشه کرد.
- در نهایت همهچیبهت برمیگرده، شواهد نشون میده. و در نهایت هرچیو واقعا بخوای و تلاشِ خالصانه و با خلوص نیتتو بکنی هم بهت برمیگرده. بازم شواهد نشون میده.
- آدمایی که با بدنشون راحتن، این موضوع کتابای جدیدیه که دارم میخونم. قرار نیست پرفکت باشی، قراره خودتو دوست داشته باشی.
- تو چمنا قدم زدن با یه کتاب و یه بطری نوشیدنی سبز (و بدمزه) و بازیگوشیای سگا دور و برت. دختری که کمی جلوتراز تو موهاش تو باد رها شده.
- صبر. شرایتم مناسب نیست از چند جهت؛ ولی دنیا داره بهم میگه صبر داشته باش. سرمو به نشونهی تایید تکون میدم. و صبر میکنم، از اینی که دارم لذت میبرم. چیزی که میخوام ولی این نیست؛ سرمو به نشونهی تایید تکون میدم. ولی الان نه؛ فعلا نه. به خودم ۴ماه وقت میدم.