آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

۷ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۲ ثبت شده است

بطالت

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۷:۲۴ ق.ظ

نمیدونم چرا تو دلم خالیه.

دلشوره دارم و اضطراب. واسه خواسته‌هام مایه نمیذارم.

پسر هر روزی به بطالت میگذره یه دردی بهم اضافه میکنه. من نمیدونم زندگی بقیه ادما چجوریه، ولی این که من دارم تجربه میکنم میلنگه.

 

با دختری آشنا شدم که خیلی کامله. باعث شده فشار بیشتری رو خودم حس کنم وقتی که حضورش پیشم نیست.

مغزم خستس و رنجور (یه جاهاییش). بهش علاقمند شدم و دلم میخواد محکم‌تر باشم. تو دلم ولی خالیه..

دروغ چرا، گم شدم. فشار بعد از ۹۰ روز.. دارم حسش میکنم. 

 

غر زدن .. بسه. ولی مشکلاتو میشه دید. 

کلید اصلی عوض‌کردن عملکرده.

 

مشکل: سر ساعت و منظم بیدار نشدن.

مشکل: ۸ ساعت کار نکردن / خیلی فلکسیبلی پسر.

 

  • آقای مربّع

کف ولی پاک

پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۵۱ ق.ظ

آدم بیخودی نیستی. فعلا در این لحظه این تجربه‌ایه که داری.

اگه یاد بگیری خود واقعیت باشی، با خود واقعیت در تماس باشی میفهمی مثل همیم.

لازم نیست به خودم گیر بدم.

 

هنوز دلتنگم. دارم میفهمم چیزیو واسه اولین بار. که احساسات مثل شمشیر دو‌لبه میمونن. که عشق چقد به حماقت نزدیکه. ولی هنوزم نمیتونم اشتباهیو پیدا کنم. نباید حرف زیاد زد. نباید وقتی میبینی کسی باهات یکم نزدیک شده، هیجان زده بشی. خیلی باید مواظب باشی ادما روشای مختلفی واسه محافظت از خودشون دارن.

 

به خودت وقت بده، خودتو بغل کن.

دارم درد پس میدم خلاصه. نزدیکای ۴ماهگی. سخته .. اینم تجربه‌ی این زندگیه. من بلدش نیستم و خیلی ترسیدم پسر. تو دلم خالیه، و فکر میکنم از پس آینده برنمیام.

راه درستو بلدم، اول این که الان که توی گردابم نباید به آینده فکر کنم. چون خیلی آسیب‌پذیرم. و این که قوی شم. بچه کوچولو نباشم.

 

باید توی این زندگی و برنامه پیشرفت کنم. راهش اینه که مرتبا باورهام رشد کنن و سالم‌تر و قویتر بشن. هرچی باورامون قوی‌تر باشن، عملکردمون سالم‌تره. حالا سوال طلایی: چی میشه که باورامون عوض بشن؟ 

باور قدیمی باید بره کنار و. واسه کنار رفتن باور قدیمی باس متوجه به‌دردنخوریش بشیم. گاهی درد داره.

 

--------

انرژیامو باید بهتر بشناسم. خیلی هنوز بلد نیستم توی این زمینه.

کاش بتونم یاد بگیرم سطح انرژیمو بالا نگه دارم..

 

گاهی هم حس میکنم .. و یه خلاصی‌ای نهفته توی این درک... که خاجی از این بدتر هم نمیشه. این درد، این مچالگی تو تخت و این احساس کردن بدون میونبر. این کفه. این زندان انفرادیه. و باید اعتراف کنم دوسش دارم. چون میتونم تنبل باشم.

 

دعا: کمکم کن فردا روز مفیدی داشته باشم. 

  • آقای مربّع

جهان

چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۱۳ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۶:۱۳
  • آقای مربّع

از فردا پسر خوبی میشم.

چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۵:۳۸ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۵:۳۸
  • آقای مربّع

انصاف

يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۷:۱۴ ق.ظ

همینه زندگی. 

بهش گفتم با یه دختری اشنا شدم. گفت داری مصرفش میکنی؟ گفتم نه.

ولی شاید اره؟ شاید ازش از فکر بهش یا معاشرت باهاش به‌عنوان تایید دادن به خودم استفاده میکنم. واسه قشنگ دیدن دنیا، واسه یجور های شدن.

 

حال من و مود من شده تابعی از ارتباط با اون. از همین الان به این زودی. 

درصورتی که من زندگیم هنوز خوب نیست و به توجه زیادی نیاز داره. از کار و سلامتی و درس. 

عجب هفته گندی بود. به این معنی نیست که تموم شد پو از فردا روز خوبیه. منم که باید درستش کنم. ولی احساس ضعفی دارم.. چقدر دلم یکم خوراکی میخواد.

 

این انصاف نیست که من... اینجوری باشم

--------

دلم زندگی کردن میخواد.

  • آقای مربّع

آپریل قبل از میه

جمعه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۷:۵۲ ق.ظ

چه همه‌چی رفت رو دور تند! کی آپریل شد؟!

هر روز هررر روز این هفته با بیماریم گلاویز بودم. بیماری فکر کردن وسوسه‌آمیز. ینی اینقدر هم مسخره بود که هر روز به تمام فکرای روزای گذشته میخندیدم. اضطرابم واقعا زیاده و هرچی به پایان درسم نزدیک میشم بیشترم میشه.

 

زانوم داره اذیتم میکنه. این چه بلایی بود دیگه. 

اوضا درکل خوبه. استرس گایی؛؛))تم فقط.

 

این همه هدف دارم ولی روزی یکی دو ساعت شاید پروداکتیوم. اصلا نمیدونم این زمان چجوری و کجا داره میره.

فکرم خیلی باهام بازی مییکنه. میترسم و احساس حقارت دارم..

  • آقای مربّع

پیچیدگی‌های الکی

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۴۸ ب.ظ

- کنار گذاشتن گوشی که خودش شامل روتین میشه.

- من از نداشتن روتین صبح‌ها رنج میبرم. واقعا هم سخت داره میگذره بهم. همیشه چند ساعت اول روز وحشتناکن. مگه این که زود طرفای ۶:۳۰ بیدار شده باشم که خیلی بهتره.

- ببین پسر، من به ۸ ساعت خواب نیاز دارم. خلاص.

- من دوست ندارم شبا زودتر از ۲ بخوابم. ولی صبح ها ۱۰ بیدار شدن بهم استرس میده. این موضوع چرا اینقد پیچیده باید باشه؟

- بالاخره با زندگیم شادم. بخش خوبیش به خاطر آشنایی با مریمه. یه امیدی به رگ‌هام تزریق شده. از نظر رشد فردی، دونه‌هایی که اوایل سال کاشتم دارن جوونه میزنن. برنامه‌هام دارن درست پیش میرن و خودم سالم‌تر از همیشم.

- ولی اجباری شدن جلسه‌ی ۸ صبح خیلی چیزارو میتونه عوض کنه. قدم بعدی واسه من ۸ صبح (زمان درست) سر کار ینی لب یا شل بودنه (مکان درست). میشه اینجوری به این بگایی پایان داد.

- باید واسه خودت تشوقی و تنبیه، مخصوصا تنبیه مشخص کنی.

 

 

اگه تردید نداشتی، چه روتینی رو میخواستی؟ 

ببین تو این همه کارای سخت کردی. کارایی که کسی فکرشم نمیکنه.

  • آقای مربّع