آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

آنچه گذشت ۱

چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۸، ۰۴:۴۶ ق.ظ
آنچه گذشت:
- ازش پرسیدم اگه برگردی همین مسیرو میای؟
- گفت آره!
- گفتم پس ینی راضی‌ای از تصمیما و سبک زندگیت.
- گفت نه! عنم میگیره. ولی اگه اونا نبودن، اینی که الان هستم نبودم و من اینی که الان هستمو دوس دارم.
خسته شدید استراحت کنید، کنار نکشید☝🏻
- ازش پرسیدم اگه برگردی همین مسیرو میای؟
هر لحظه ممکنه دری تو زندگیم باز شه که با ذوقِ غیر قابل وصف برگردم بگم:
« این دقیقا همون چیزیه‌ که همّه‌ی این اتفاقا به خاطرش افتاده بودن. »
چقد به این جمله ایمان داری؟
بکوبیم بسازیم بکوبیم بسازیم بکوبیم بسازیم بکوبیم بسازیم
گاهی اشک بریز، اگه از آخرین باری که اشک ریختی خیلی میگذره، مواظب باش!
سعی کن هویتت مستقل از گذشته‌ی دورت باشه و بیشتر بر پایه‌ی گذشته‌ی نزدیکت بنا شه.
رو پا خودت واستا
ولی خودکفا نباش
خودکفایی عاقلانه نیست؛
بُرد توی مبادلس تو بده‌بستون.
جای خودکفایی سعی کن متخصص بار بیای.
مهربون‌باش حتی اگه نیستی یه مدت اداشو دربیار؛ مهربونیم مثل شادبودن و مثبت‌نگری و اعتمادبنفس از اون چیزاییه که فقط با تمرین به دست میان.
جالبه! آدمی که داره به خاطر هدفش فشاریو تحمل میکنه؛ حالش به مراتب خوب‌تر از اونیه که تلاش خاصی نمیکنه.
به رئیستون هیچوقت نگید "نمیشه".
وقتی باورت بشه چقدر فرصتت محدوده و آرزوهات، بزرگ.. دیگه وقتتو واسه مزخرفاتی مثل دلخوری یا کینه و خشم تلف نمیکنی.
قدیمی ترین عادت‌ها لزوما بهترین‌ها نیستن.
- اگه حتا اراده نداری ، این اراده رو داری که اراده رو به دست بیاری
- یاد بگیرید "آسون" شکست بخورید... شکسته دیگه :)
- می‌خوام درس بخونمو تحصیل کنم ، با تمام وجود ! اما چرا ؟ یه دلیل باید داشته باشم...
- اگه بخوام حال و هوای این روزامو بگم ، میگم : نقطه ، سر خط :)
- دیشب نشستم با کلی‌ حوصله ، هدفهای زندگیمو نوشتم ! یه صفحه پر از هدف لیست کردم...
وقتی‌ تموم شد ، یکم مکس کردم یبار همرو خوندم،
یه لبخند زدمو صفحه‌رو برگردوندم بجای همهٔ اونا فقط ۳ خط نوشتم :
- شاد باشم :)
- پر امید باشم :)
- در حرکت باشم :)
- میگن تو یه لحظه اتفاق میفته ... :)
- اگه به گذشته برگردم دقیقا همونجوری زندگی‌ می‌کنم که تا الان کردم ، این خیلی‌ دلگرمم می‌کنه :)
- هدفت باهات حرکت میکنه، همینجور که تو رشد میکنی، اونم رشد میکنه.
- فرض کن یه دفتر باشه از آینده توش بنویسی‌ یعنی‌ همون خاطره‌ای باشه که می‌خوای پس‌فردا ، واسه فردا بنویسی‌ ، اما امروز بنویسیش ....
- آشوبم.. آشوبی که لازمه شاید :)
همیشه سعی‌ نکن منطقی‌ باشی‌. سنت پل گفت است : "خرد جهان به چشم خداوند سفاهتی بیش نیست." منطقی‌ بودن یعنی‌ این که هر روز کراواتی بزنی‌ که به جوراب هایت بیاید. یعنی‌ این که فردا همان عقاید امروز را داشته باشی‌ .
پس گردش زمین را چه می‌گویی ؟
تا زمانی‌ که باعث زیان دیگری نمی‌شوی ، هرازگاهی عقایدت را عوض کن، بدون پیچیده کردن اوضاع ، خودت را با تناقضاتی مواجه کن .
این حق توست. مهم نیست که دیگران چطور فکر میکنند .
هر کاری هم که بکنی ، آنها بالاخره خیالاتی به هم میبافند ..
لذت شگفت زده کردن خود را کشف کن !
سنت پل گفته است : " خداوند موضوعات احمقانه‌ای را برای متحیر کردن مردمان خردمند برگزیده است."
- و من به سادگی‌ تصمیم گرفتم که " ...... "
- لذت شگفت زده کردن خود را کشف کن :)
- همممممممممیشه به حرف دلت گوش کن ، باور کن پشیمون نمیشی‌ ، خیلی‌ بده که چند سال دیگه همش به خودت بگی‌ "اگه" فلان روز فلان کارو می‌کردم یا فلان حرفو به فلان کس میزدم چی‌ میشد .... راحت باش :)
- نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود آقا جان
گاهی حس می‌کنم همهٔ این اتفاقا لازم بود تا قدر خیلی‌ چیزارو بفهمم
- آرزو هام داره یادم میاد :) ، فکر کنم تاثیرات فصل بهاره :))
- قانون : حتا اگه قراره شکست بخوری ، مردونه شکست بخور ، حداقل اینبار شکست بهتری می‌خوری.
- هیچکس با کم خوابیدن ، صبح زود بیدار شدن نمرده .... یادت بیاد لذت شبایی که فقط با نور یه چراغ مطالعه با یه مسالهٔ سمج سرو کله میزدی تا پشتشو به خاک بمالی
One Man's Dream
- هیچ دو نفری با هم قابل مقایسه نیستن
- مشکلاتو "خودت" باید حل کنی‌ ، خودت !
- غیر منطقی‌‌ترین بهونه‌ها اینا هستن : حسش نیست - حوصله ندارم
- خیلی چیزا که آدمو درگیر میکنن ، درگیر که چه عرض کنم حتی زندگی آدمو مختل میکنن یه دکمه دارن ، با اون دکمه هه خاموش میشن ! خیلی‌ چیزا ساده تراز اونین که ما فکر می‌کنیم...
- امروز فهمیدم چیزی که بیشتر از همه منو ناراحت‌عصبانی‌ می‌کنه قدر نشناس بودن بقیس ، و این که من یه اشکالی‌ دارم انگار ، اگه به کسی‌ خوبی‌ میکنیم پس نباید انتظار قدر شناس بودنشو داشته باشم وگرنه که دیگه خوبی‌ نیست ، معامله می‌شه
- ذهن هم سرما میخوره
- کیف میکنم که زنده ام ، کیییییف میکنم که 20 سالمه ، کییییییییییییییییف میکنم که این همه روزای سخت پیش رومه !
- شادیتو تو دنیا پخش کن
- ترم ۴ از دانشگاه مرخصی گرفتم.. اینو نوشتم:‌ همه چیز از اردیبهشت ۹۳ شروع شد ، از اون ۵ ماهی‌ که خودم به خودم هدیه دادم ، ۵ ماه واسه خودم ، تو اوج جوونی‌ و امکانات ....
- انضباط فردی : " توانایی مقید ساختن خود به انجام کار در زمان مقرر، چه دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم."
- "انسان تنها زمانی‌ خود را میشناسد که به مرز‌های خود برسد..."
- آخرش نفهمیدم "انسان" محدوده یا نه !
- باور دارم آدم محدود نیست ، صرفا باور دارم فقط زمانه که محدودمون می‌کنه ، اما الان تو این سنمون انقدر زمان داریم که موقتاً ایگنورش کنیم
- باید مرزامونو بشناسیم ، برسیم تا لبه مرزمون ، بکوبیم به مرز و قلمرومونو گسترش بدیم...بکوبیما ! "من" رو گسترش بدیم ...
ایران موندن یا رفتن؟ - پول تو درسه یا نیست ؟ - ادامه تحصیل دادن به چه هدفی‌ ؟ - پس کی‌ عرضه دار شیم ؟ - پس کی‌ زندگی‌ واقعیو یاد بگیریم ؟ - کی‌ یاد بگیریم گوشت خورد کنیم ؟ - کی‌ یاد بگیریم سینک آشپزخونه رو تعمیر کنیم ؟ - آخه محاسبت عددی مثلا به چه دردی قراره بخوره ؟ - آخه من اگه بخوام رادار فضاپیما طراحی کنم چقدر از این درسا به دردم می‌خوره ؟ - چرا باید چیزی رو که می‌شه به راحتی‌ سرچ کرد رو حفظ کرد ؟!
- جمله‌های قشنگ که کاری نداره ، عمل مهمه.
- کسی‌ با یکی‌ دو ترم به فنا رفتن از آرزوهاش عقب نمی‌مونه !
- از چیزایی که داری... از قابلیت‌هات .. استفاده کن !
- تاحالا عاشق نشدم ، اما وابسته شدم
- من یه سوال دارم ، که زیاد از خودم میپرسمش ، سوال اینه که "الان چه چیزی حالتان را بهتر می‌کند؟ " همیشه چیزی هست.
- اگه می‌گفتن هیچوقت پیر نمیشیو نمیمیری امروزو چیکار میکردی ؟
- اگه امروز آخرین روز زندگیت بود چیکار میکردی ؟
- از شبکه‌های اجتماعی بدم میاد ، آدمارو به بردگی میگیرن :|
- میگفت "هیچ عذری پذیرفته نیست" ، شما شغلتون درس خوندنه ، خرج خانواده میدید؟ دغدغه دارید؟ ...
- یه مرد ، اشتباه هم می‌کنه ... از اول مرد نبوده ! از پیشرفت بقیه خوش حال می‌شه ... از شاد بودن بقیه شاد می‌شه انقدر از درون قویه ، انقدر باورهاش محکمن که به این راحتی‌ خودشو نمیبازه ...
- تلاش در شکست، صبر در نومیدی، رفتن بی‌همراه
- آدما هر چه قد نزدیک تر بشن راحت تر می‌تونن از هم دیگه ناراحت بشن چون احساس هس انتظارات هس
- دایی بپا بکارت روحت خط نخوره این یکی پرده رو نمیشه دوخت دوباره
- دلم می‌خواد تو چند جمله جا نشوم !
- دلم می‌خواد از کسی‌ تو زندگیم انتظار خاصی‌ نداشته باشم
- یه گلدون کوچولو داشته باشم رو میزم
- من باشم که شرایط رو کنترل می‌کنم ، نه برعکس
- یه‌روز یه کتاب بنویسم
- انقدر به مسیری که دارم میرم ایمان داشته باشم که هیچوقت شک نکنم... اصلاح: اصن این ممکنه؟
- ۹۹% افراد چیزی که از خودشون تو فیس بوک یا اینستاگرام یا چت از خودشون نشون میدن که نیستن ! یا همون یذره‌ای که هستن هزار برابر بزرگ تر می‌کنن.
- اگه پتانسیلی تو خودت میبینی‌ ازش استفاده کن ، خیلیا به هر دری می‌زنن تا اینی که تو داریو داشته باشن ! فلانی‌ نصف توام نیستا ، اما از همین نصفی که هست استفاده می‌کنه !
- بایدم سخت باشه ، بالاخره باید یه چیزی باشه که اون افرادی که "می‌تونن" رو از افرادی که "نمی‌تونن" جدا کنه !
- حاضر نیستم به خاطره عقید‌م بمیرم! چون ممکن اشتباه باشه
- دلم می‌خواد یه لیست از کاری که ازشون میترسم درست کنم ، هر روز یکیشو انجام بدم
- اگه ۹ بار زمین بخورم ، ۱۰ بار بلند میشم. بلند میشم
- هیچوقت نگو از فردا ، از امروز ، از الان !
- شما نمیدونید چه پتانسیل‌های دارید
- یه روز میتونه خوب شروع نشه ، اما فوق‌العاده تموم شه .
- به آستانه خودت برسی‌ :) به مرزت برسی‌ ، بکوبی بهش !
- هفته ای یه جای جدید رو کشف کن!
- یه جمله هست که میگه : " اگه همیشه کاری رو به یک شکل انجام بدی ، نباید انتظار نتیجهٔ متفاوت داشته باشی‌ "
- شاید تفاوت همین باشه!! که بدونی میتونی‌ ، یعنی‌ خودتو در حالی‌ تصور کنی که تونستی‌ ! - چرا واسه ‌یه بارم که شده ، وقتی‌ یه تصمیمی میگیریم ، خودمونو در حالت تونستن تصور نکنیم ؟
- به نظر من بعضی‌ چیزا هست که لزوما باید خودت تجربشون کنی‌
- این که در گذشته چه کسی‌ بودید مهم نیست ، این که چه کسی‌ شدید مهم است!
- الان از من بپرسی‌ ، میگم آرزو می‌کنم بتونم "واقعا" خودمو فقط با خودم مقایسه کنم... این یه معادل زیرکانه برای برآورده شدن همهٔ آرزوهای منطقیه !
- فکر میکنی‌ که خوب طبق "عرف" الان باید ناراحت باشم ، باید حسرت بخورم ، ....حالا قبلش یه لحظه "فاک عرف" !
- ارزش شده پول باباشون + ظاهر یعنی‌ دوتا چیزی که خودشون توش هیچ گونه نقشی‌ نداشتن !
- برای این که نشون بدیم راهی‌ که ما داریم میریم درسته ، لزومی نداره ثابت کنیم راه بقیه غلطه !
- دونفر که تو اصول با هم اختلاف دارن ، بحث منطقی‌ بینشون معنی‌ نداره !
- گاهی همهٔ چیزی که نیز داریم یه تلنگره !
- کمتر کسی‌ این شجاعت رو داره که با خودش دست و پنجه نرم کنه
- خیلی‌ ساده تر از این حرفاست ! هرکس باید کاری رو انجام بده که ازش لذت میبره و از خودش احساس رضایت می‌کنه ! باورت می‌شه انقدر ساده باشه؟
- اگه استراحت مطلق حس خوبی‌ بهت میده ، انجام بده ! - اگه درس خوندن حس خوبی‌ بهت میده ، بخون ! اگه نه احمقی اگه بری دانشگاه ... شایدم بزدلی که بپذیری....
- حتا اگه مسیرت یه چیز دیگست، حاضرم قسم بخورم هرقدرم سرت شلوغ باشه انقدری وقت داری که گاهی از هنر لذت ببری ، شایدم ادبیات ، ریاضی‌ ...
- اگه قراره دربارهٔ چیزی اشتباه کنی‌ ، بذار دربارهٔ توانایی‌هات باشه
- در بهترین حالتِ خودت بودی تاحالا ؟
- اگه همیشه همه‌چیز با اولین تلاش میشد که لوس میشد
- اگر شروع به قضاوت کردن در مورد مردم بکنی ، وقت پیدا نمیکنی‌ آنها را دوست بداری
- دنیا برای شرافت شما اهمیت قائل نیست...
- از یک نقطه مشخص ، دیگر راهی‌ برای بازگشت وجود ندارد؛ به این نقطه مشخص می‌توان دست یافت !
- تونستی‌ با آهنگای غمگین به جای این که ناراحت بشی‌، لذت ببری ، یعنی‌ حالت خوبه
- کسب کردنِ یه میلیون دلار، آسون تر از کسب کردنِ ۱۰۰ دلاره!
- نباید زودتر از ۷ ساعت بعد از این که میری تو تخت آلارم بذاری البته استثنا همیشه هست.
- چه قشنگه که آدم قبل از سیر شدن از سر سفره بلند شه.
- آگه میخوای با ارزش ترین خرید زندگی رو انجام بدی، آب‌میوه‌گیری بخر!!
- synaptic strengths in the brain change in response to experience Hebb [1949]
- این برنامه‌ریزی ها یه تغییر موقت یا هیجانی نیست! نه! یه شروعه... شروع یه برنامه‌ی ۱۰ ساله!
- جنگ نرم با کودکِ لجبازِ کمالگرای درون!
- عضی کارا مثل سیگار یا الکل یا پرخوری عصبی یا داستان فقط یه چیزایین که آدم میخواد بهشون چننننننننگ بزنه تا هرقدر موقت هم که شده (در حد ثانیه!) آروم بشه. اینه که اینا تو مواقع down بودن خیلی تعریک کننده میشن.
- اگه هدف مشخص و ملموس نداری مثل قطاری هستی که موتور نداره.
- یه لیست دارم از اهداف دور و نزدیکم. این لیستیه که اگه ۱۰۰۰ بار هم زمین خوردم کمک کرده باز از جا بلند شم و الان مجهز تر و مسلط تر از همیشه بازیو بلدم.
- عادت های بد حذف نمیشن، جایگزین میشن! It's all about changing LIFESTYLE
- میدونستی حتی تنفس هم باید درست و اصولی باشه؟ گاهی چیزای خیلی ساده‌ای مث تنفس میتونن تفاوت های خیلی بزرگ درست کنن
- اگه میخوای به همه‌ی آرزوهات برسی یه راه داره؛ هیچوقت لش نکنی!
- مرد باید کار کنه عرق بریزه و از صبح زود بیدار شه بیفته دنبال زندگی. مرد شدن یهو اتفاق نمیفته باید از اونا یاد گرفت.
- جمع خائنه... زیاد تو جمع بودن باعث میشه آدم گم بشه و از مسیرش کیلومتر ها دور بیفته. از طرفی تنهایی هم اعتیاد میاره.. تو یه گودالی میبرتت که هربار بخوای ازش بیرون بیای مجبور میشی یه هزینه‌ی اضافی رو بپردازی.
- خوبیاتو ببین و خودتو قوی حس کن!
- نکنه بیشتر از این که عمل کنی فکر کنی...
- گیاه واسه رشد کردن رنج نمیکشه..
- خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز. "فردریش نیچه"
- مثبت فکر کردن نه هنره، نه ذاتیه نه قوی بودنه ، ... عادته !! عادت
- بزرگ باش ... خیلی‌ بالا ! وقتی‌ هم بالایی واسه خودت بالا باش ، واسه خودت بزرگ باش ، نه این که واسه بقیه...
- محدود شدن بدترین اتفاقه که واسهٔ من میتونه بیفته
- مین الان مثلا ببین از کدوم محدودیتت از کدوم دردت میتونی‌ فرصت بسازی ؟
- خوب بودن کسی‌ که بدی بلد نیست ارزشی نداره !
- بیرون سرده! ولی‌ دلمون گرمه :)
- آرامش یعنی‌ شادی! شادی آرامش نمیاره ، اما آرامش شادی میاره.
- چرا فکر میکنی‌ من اگه بیشتر از تو تفریح کردم تو آدم بهتری هستی‌ نسبت به من ؟
- آدم وقتی‌ ناراحته کارای احمقانه‌ای می‌کنه ... یه توجیه مرسوم !
- توجیه نکن ، اگه اشتباهی‌ کردی بدون که اشتباه کردی و بپذیر که اشتباه کردی ، توجیه نکن... حتا جبران هم نکن
- کسی که 10 تا گوسفند داره و از اون 10تاش استفاده میکنه شرف داره به اونی که 11 تا گوسفند داره و از 10تاشون استفاده میکنه !وای به حال ماهایی که چسبیدیم به یکی دوتا از گوسفندامون !
- و من به سادگی (!) تصمیم گرفتم کسی باشم که همیشه آرزو داشتم باشم :)
- می‌شه دو روز در هفته بری کوه ... شهر رو از بالا ببینی‌ ، فشار رسیدن به قله رو به خودت بچشونی ...
- فکر کن هر روز قبل از شروع زندگی‌ روزانه ، ۲-۳ ساعت داشته باشی‌ ، چقدر کار می‌شه کرد !
- می‌شه به زندگیت شک کنی‌ ، می‌شه ساکن نباشی‌! مثلا رشتتو حتی شهر و کشورتو عوض کن.. عقاید که جای خود داره.
- می‌شه بعضی‌ وقتا یدفه بگی‌ امروز می‌خوام یه روز خاص باشه برام ... غیر قابل پیشبینی‌ بود
- لزومی نداره همیشه منتظر "بهترین" حالت بود واسهٔ شروع کار‌ها. اصلاح: لزوم؟؟؟؟ اصلا باید قبل از این که کاملا آماده باشی شروع کنی.
- میشه یه شبم واسه سروسامون دادن به خودت نخوابی
- خودتو با جامعه و دوستاتو جو دانشگاه مقایسه نکن .. خودتو با گذشته خودت مقایسه کن .. همین .
- آستینارو میزنی بالا، ادکلن یادت نره که مرد همیشه باس بوی ادکلنش جلو تر از خودش بیاد!
- صب به صب آفتاب که میاد بالا باس پاشی و بیفتی دنبال زندگی و تا خون تو رگاته کسب کنی و کسب کنی و کسب کنی.
- جمعه‌ها میتونی زودتر از معمول بیدار شی و بزنی به دل طبیعت.. کوهی بری رودخونه‌ای چیزی..
- یادت نره که هدف، لذت بردنه..
- لذتی که صب به صب با طلوع خورشید بیفتی دنبال زندگی تا آخر شب... دست پر برگردی خونه.
- میگن قدرت تصمیم گیری مثل یه عضله هست... راست میگن... هرچی بیشتر باهاش کار کنی قوی تر میشه !
- یاد گرفتم هیشه از خودم بپرسم چجوری می‌شه یه کار رو به ساده‌ترین شکل انجام داد ؟اصلا به چه روش هایی می‌شه هر کاری رو انجام داد ؟؟
- یاد گرفتم گاهی فقط با یکی‌ دوتا تماس تلفنی می‌شه روی خیلی‌ از لبا لبخند آورد :)
- "کسب کردن" خیلی‌ کمتر از چیزی که فکر میکنی‌ طول میکشه.
- بکوب ، بساز! بازم بکوب! بهترشو بساز! پیچیده شده؟ بازم بکوب، سادشو بساز! ساده‌ی بهترشو بساز!
- بهترین روش لزوما سخت‌ترین روش نیست !
- به ۱۰ روزی که تابحال در زندگی‌ خود نداشتید خوش آمدید !
- خلاصه که روز به روز بزرگ تر میشیم ، مرد تر میشیم ، چقدر به مشکلات دیروزمون لبخند زدیم ؟ بیاید پیشدستی کنیم به مشکلات فردامون از الان لبخند بزنیم
- توی سنی‌ هستید که زندگی‌ براتون خیلی‌ جذابه ! "دکتر آهنچی"
میگفت اگه از یه آدم ۵۳ ساله مثلا بپرسی‌ چند سالته با کلی‌ مکس حساب می‌کنه ، اما شما فورا میگید ۲۰ ! ۲۱ ! شما تو دلتون میگید خوب درس میخونم ، مدرکمو میگیرم ، یه کار خوب ، یه همسر خوب ، بچه ، یه اکیپ خوب ، آخر هفته‌های خفن... الان کلی‌ شوق دارید ، براتون خیلی‌ جذابه ! اما این جذابیت همیشه نیست... یروزی میاد که تک تکتون از خودتون می‌پرسید "که چی‌ ؟؟"
"که چی‌؟؟؟؟"
میگفت امروز باید فکر اون "که چی‌؟؟" اون‌روز رو بکنیم ...
- ایده‌آل زندگی کردن چیزی نیست که پایدار بمونه.
- در یک کلام.. کاری که میدونی رو دوشته رو آگاهانه و به هر بهانه‌ای عقب بندازی ینی شونه خالی کردی.
- وقتی‌ کّل تجربه هامون محدود به یکی‌ دوتا چیزه ، معلومه کهدنیامون به همونا محدود می‌شه
- "درون" کاملا توی "بیرون" نمود داره.
- اگه با اولین تلاش میشد که لوس میشد
-آدما دوست دارن که تلاش نکنن. دوست دارن همه چیز رو از دست رفته بدونن یا این که خودشونو به افسردگی بزنن اینجوری میتونن از خودشون انتظاری نداشته باشن.
- إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
- شروع کردیم به دستکاری کردن تو زندگی‌ ، تو عادت‌ها ، شروع کردیم از خودمون ...
- هرچی‌ آدم مفید تر‌ی باشی‌، وقتی‌ از مسیر خارج میشی‌ جبران تلفات سنگین تره.
این قسمتارو میخوندم پشمام ریخت! چقد حالم خوب نبوده.
یه وقتایی وقتی با دقت -یادت بیاد- میفهمی اگه یه جاهایی خوب عمل نکردی درواقع دلیلی داشته و اتفاقا شاید با توجه به شرایط گل کاشتی.
خلاصه از خوندن اینا دلم یکم گرفتُ دلم خواست میتونستم میرفتم خودِ اون موقه‌هامو بغل میکردم :)) میگفتم -چیزی نیست.. چیزی نیست..-
میدونی این ینی چی؟ ینی -آشتی با خودت-
- کم کم وقتش بود باور کنم خوب نبودنم رو ، خیلی‌ سخت بود ...
از اوج قله تا زمانی که ادامه دارد لذت ببرو وقتی نوبت دره فرا رسید ، از دره لذت ببر.دره چه اشکالی دارد؟پایین بودن چه اشکالی دارد؟ آن به معنی استراحت است.قله یعنی هیجان، و هیچ کس نمی تواند مدام در هیجان باشد.
آزاد زندگی کن ! لحظه به لحظه زندگی کن ! و از چیزی نترس ، از ترس هم آزاد شو، زیرا چیزی برای از دست دادن نداریم . چیزی هم بدست نمی‌آوریم ، و وقتی این را بفهمی ، کمال زندگی‌ات تحقق می‌یابد ، اما هیچ گاه مثل گدا به دروازه‌های زندگی نزدیک نشو، هیچ وقت گدایی نکن ، زیرا دروازه های زندگی هرگز به روی گداها باز نمی‌شوند!...
- هروقت دیدی سرزنده نیستی‌ داری قربانی میکنی‌ !
- همه چیز از یک مسواک زدن شروع شد!
- کافی‌ بود هر لحظه یه قدم بریم جلو فقط هر بار یه چیز رو بهتر کنیم... هرقدر کوچیک :)
- "یه سری از حقیقت‌های نه لزوما پیچیده هستن که فقط توی دره‌های زندگی دیده میشن
- زیاد کار کردن هنر نیست، هوشمندانه کار کردن هنر است. جان ماکسول
- که بعدا بدونم آقا جان این روزا حالم خوب نیست...
- خلاصه روزای سختی رو میگذرونم و همین که سرپا نگه داشتم خودمو دمم گرم! همین که دارم تلاش میکنم فردام بهتر از امروزم باشه...
- هیچوقت عذر خواهی نکن
- یادت بمونه گاهی 3 تا نفس عمیق همه چیزو عوض میکنه
- قدرت هورمونها بیشتره یا قدرت اراده ؟ اراده خودش یجور هورمونه ؟
اتم همون اتمه اما شرودینگر موقع کار ساعت‌ها میشست به اتم‌های رو میزش نگاه میکرد مجذوب شگفتی اون اتم‌ها میشد ، دموکریت نمیفهمید این چرا زلّ زده به چند تا توپ تو پر ! دموکریت بیشتر وقت داشت تو زندگیش :)) دور تا دورش همش یکسری توپ یک شکل و خسته کننده بودن و جذابیتی نداشتن... به همه کاراش می‌رسید آخر هم اپلای کرد رفت.
- Don't worry life is easy
- و من به سادگی تصمیم گرفتم نترسم از خودم بودن
- قدم‌ها و توجه‌های کوچیک، تفاوت‌های بزرگ ایجاد می‌کنن...
- همگی‌ از یه نقط خاص از جاشون "کندن" و از اون به بعد همه چیز فقط بهتر شد...
- مهم اون نقطه‌‌ نیست! مهم یه تصمیم سادس که بگی‌ "آماده ای".
- حتی مهم هم نیست از کجا شروع میکنی‌ ، مهم اینه که تصمیم بگیری بهتر شی‌ همین.
- مرز بین تنبلی و بگایی رو بشناس دیگه.
- دوست داشتی یه ساعت دیگه چجوری بود‌؟ فردا چجوری بود‌؟ آقا اگه الان همه چیز همونی که میخواستی بود ینی اگه اراده ی بینهایت داشتی دوست داشتی الان مشغول چکاری بودی ؟
- پویا میگه نمیشه تو دو جمله خلاصت کرد! اگه بخوام خود شاهینو بگم باید حالا حالا ها حرف بزنم. فک کنم همین که نمیشه "مجازی" دربارت توضیح بدم, توضیح خوبی باشه واست.
- فرزانه میگه شارژی ! انگیزه داری و هدفمندی و یه بعدی نیستی :)) میگه نمک طوری ! شاهینی خلاصه !
- وقت گرفتنِ دنیاس.
- میرسیم به بحث باور آدم درباره خودش...
- اصن کاش میشد فکر رید
- یه وقتایی هست که مثلا توی تمام جنبه‌های خودت ۸۰-۹۰ درصدی، اما مثلا ۹۸ درصد از افراد دور‌ت توی یک و فقط یک چیز خاص ۹۹.۹ درصدن! که متاسفانه توی اون محیطی‌ هستی‌ که همون چیز خاص ملاک برتری می‌شه.
با مفهومی‌ مواجه میشی‌ به نام "زیر میانگین بودن".
اونقدرا هم بدم نیست ...
- یشبه این نشدم که یه شبه از دستش بدم ! یشبه فلان چیزو به دست نیوردم که یشبه از دستش بدم!
- هرچی‌ اون دیپ اینساید درباره خودت باور کنی‌ همون میشی‌.
- هرچی‌ بیشتر از جسم کار بکشی بیشتر ریسپانس میده!
- با یه ذهن قوی سر و کلّه زدن خیلی‌ سخته! قوی و بی‌ منطق و تنبل...
- فقط کافیه پیشرفت خودت رو هرقدر هم کم باشه ببینی‌ ... همین که ببینی‌ داره کار می‌کنه!
- هرجا بگی‌ میخندن بهت که زندگی‌ زیادی آسونه و از آسونی مسخرس...!!!
- بپرس مثلا وقتی‌ یه هواپیما داره سقوط میکنه و میخوان بکشنش بالا چه فشاری رو تحمل می‌کنن!
- رشد درد داره! بدون درد نمی‌شه رشد کرد یا بهتر شد. جسمی‌ یا غیر جسمی‌ فرق نداره.
- آدما اصولشونو که از دست میدن، برای مدتی‌ بدون اصول زندگی‌ می‌کنن و هیچی‌ براشون درست نیست، هیچی‌ غلط هم نیست
- آدمایی که اصولشونو از دست میدن تا زمانی‌ که دوباره اصول جدیدی بسازن رفتار‌های عجیبی‌ دارن
“Discontent is the first necessity of progress” Thomas Edison
- "هیشکی نبود ببینه مرد کوهِ درده."
- یه "همیشگی‌" ای که باید باشه غیر قابل پیشبینی‌ بودنه
- زندگی‌ محتاطانه اعتیاد میاره... شاید نظم اعتیاد میاره اصلا... شایدم الان وقتش نیست ، مثلا یکسری کارا هستن که امسال نشن ۳ سال دیگه میشن سوختو سوز نداره! اما بعضیا‌شونم هستن که بازم ۳ سال دیگه میشن ها،اما سخت تر میشن، یجورایی به صرفه تره که الان بشن
- و منی که کوبیدم... که بسازم...
- خیلیا دلشون نمیخواد برای اونجا بودن برن، دلشون می‌خواد برن چون از "اینجا" بودن لذت نمیبرن ، یعنی‌ فکر می‌کنن دلیل اینکه از زندگیشون لذت نمیبرن همین "اینجا" بودنه. و با یجور دید fresh start زدن می‌رن
- یه حس خییلی خوبی هست که میفهمی تو هم مثل همه آدمای دیگه هستی.
یه حس خییلی بدی هست که میفهمی تو هم مثل همه آدمای دیگه هستی.
- وقتشه که منم جدید شم و آدم جدیدی بودن رو امتحان کنم
- لذت ناب زندگی کردن چیزیه که شاید خیلیا تجربه نکنن.
- یبار دیگه فهمیدم باید "آسون" شکست خورد... وگرنه وقت و خیلی چیزای دیگه تلف میشه....
- آدم نباید وقتی ناراحت/عصبانیه اجازه هر کاریو به خودش بده... قابل تکیه بودن!
- این کتابه صفه اولش نوشته گاهی متضاد با صلاح دید خودت عمل کن.
- بچه که بودم گاهی فیلم یا آهنگایی که قبلا شنیده یا دیده بودمو تو مغزم واسه خودم پخش میکردم.
- یه لیوان چای تو یه اتاقی‌ که فقط با نور چراغ مطالعه روشن شده ، یسری کاغذ ، توشون حرف ، درددل ، حل سوال ریاضی‌ ، گراف ، الگوریتمِ برنامه نویسی ، کنار میز چند تا کتاب یه رادیو ، یه آهنگِ ملایم ، یه لبخند :)
- توی ماشین ، پشت چراغ قرمز ، هوا عالی‌ ، آسمون صاف آسمون آبی ! ۴ ثانیه مونده به این که چراغ سبز شه ، از ته دل میخندی حال میکنی‌ با زندگیت ! تو همین ۴ ثانیه !
- پای آتیش نشستی قهوه می‌خوری آهنگ گوش میکنی‌ بارون میگیره، بوی سوختن چوب بوی نم بارون ، صدای در پارکینگو میشنوی ، اومد !
- ۳ صبح ! میزنی بیرون کّل تهرانرو رانندگی میکنی کّل خاطره هارو مرور میکنی‌ انگار دنبال یه جواب میگردی ، میبینی‌ یسری ماشین وایسادن یه نفر نصف شب داره چای دارچین میفروشه ، میری با غریبه‌ها یه لیوان چای مینوشی تو سرما ، ولی‌ سردت نیست.
- مهمونیه همه هستن ! نزدیکای صبح شده ! دی جی می‌خواد جمع کنه بره ، مردم نمیذارن ، میکروفون رو میگیرن خودشون شروع می‌کنن به خوندن...
" سلام‌ای ناخدا " !
گرایش طبیعی انسان پرداختنن به کار های بی اهمیت با مقاومت کمتر است
بزرگ فکر کن ولی کوچیک شروع کن
خیلی وقتا ادم یکی رو می خواد که فقط براش بگه.. جای اینکه به خودش بگه
هرکس به تنهایی نیاز دارد
صمیمیت از قوی بودن و فاصله گرفتن نمی اید که از تکیه گاه بودن میاد
یک سکه بردارید و سر هر چهارراه دو راهی رسیدین سکه بندازید و با توجه به شیر خط مسیر خود را ادامه دهید و بعد از اینکه تمام کردید که امیدوارم به یک جای خوردنی ختم شود یک کاغذ بردارید هرکدام حس و مسیری را که امدید در یک سری کلمات بنویسید و ان کاغذ را به هم بدهید و داشته باشید و نگه دارید و هرگاه حس تنهایی هرچیزی کردید ان کاغذ را یه عنوان یادگار این تجربه یکتا بنگرید
Quit smoking
1) Make the Decision to Quit
2) Understand Your High-Risk Times
3) Stock Up on Supplies
4) Pick a Quit Date
5) Let People Know
6) Remove Smoking Reminders
7) Your Quit Date and the First 2 Weeks
8) Maintenance and Coping Strategies
- گاهی خوبه که یکم به خودت رجوع کنی... وقتایی که میدونی یجاهایی داره میلنگه.
- چیزی که جاش خیلی کمه تو زندگیم اون روحیه‌ی جنگ طلبیه. آخ !
- جا خبرنگاری چیز خبر سازی باشم!
چی برام این ارزشو داره که بخوام براش به خودم سخت بگیرم؟
شاید از ترس فرو پاشیدن فرو پاشیدم !
- پشتکار جایگزین همه چیز میشود !‌ همه چیز !
- واسه هر کاری اگه به اندازه ی کافی پیگیر باشی توش به شدت ماهر میشی...
- راست میگه که افسرده بودن لذتبخشه ! میدونی چرا ؟ چون میتونی از خودت هیچ انتظاری نداشته باشی چون میتونی خودتو سرزنش نکنی و هر غلطی دوست داری بکنی..
- امید میدونی ینی چی ؟ ینی این که چشماتو ببندی و دو هفته ی دیگتو از همین الان تصور کنی ... جایی که اون موقع وایسادی : )
- سوال اینه : فکر میکنی تا چند وقت آیندتو بدونی چی میخوای؟
- دنبال نشانه ها باش... به نشانه ها احترام بذار.
- دلم خودم را میخواهد :) کمی از خودم , با یک لیوان چای
- بعضی ها فرق دارن. اینا رو فقظ ازشون انتظار نداشته باش اینجوری بیشتر میتونی دوسشون داشته باشی.
- برای پرش های بزرگ گاهی باید چند گامی پس رفت... بذار یه مثال بزنم وقتی میخوای وزن کم کنی اولش اصن 1 کیلو اضافه کن ! چربی تازه راحت آب میشه و بدن رو توی سراشیبی لاغری میندازه...
- جوونا مشتق گیرن - پیرا انتگرال گیر.
- شاید برای هر آدمی روزی میاد که google رو باز میکنه و امیدوارانه تایپ میکنه : ?How to be happy
- انقدر روبام بزرگه که گم شدم.
بابا میگه تا وقتی پایین نیای نمیتونی سرعتتو حس کنی تا وقتی روی دریا خودتو تا مرز مماس شدن نبری یا بین کوه ها مانوور ندی سرعت برات مفهومی نداره.
بالا کشیدن بدون تحمل فشار نمیشه.
بابا میگه به دانشجو های تازه وارد موقع بلا کشیدن هواپیما میگن سعی کنن دستشونو به بالای کابین بزنن... تا باورشون بشه موقع اوج گرفتن همین کار ساده هم چقدر سخت میشه.
من بهتر از اینم.ما هممون بهتر از اینیم.
بدن به شدت مایل به نظمه
- اگه از این پ.ر.ی.و.د.ی درومدم یکی از حرفایی به خودم خواهم زد اینه : یاد گرفتم هیچ ضعیفیو قضاوت نکنم.
- قبلنا دلم میخواست آدم علمی خفنی باشم و توی جاهای خفن مثل IPM یه پژوهشگر باشم... از نزدیک که به دستش آوردم خوب بودا خیییلی هم خوب بود ولی wasn't quite the one انگار... دلم خواسته رییس جمهور بشم. :دی
- میگفت اینجور وقتا آدما فکر میکنن انگار که یه چیزی گم شده توشون و دیگه نمینونن خفن باشن.
- یه صفحه رو باز کنی و توی هر خط یه جمله که با "من بهتر از اینم که..." شروع میشه بنویسی.
انقدر خودم نیستم که میترسم وقتی برگشتم نشناسه منو هیچکس!
میشه سقوط رو از آخر به اول رفت.

میدونی چی میشه؟
اوج !
بدن درد بعد ورزش چه کیفی میده !
کسی دوست داره گاهی بریم بسکتبال بازی کنیم؟ شده دو نفری اصن... وسطش حرف بزنیم و از آرزوهامون بگیم و کلی خیالبافی کنیم؟
کسی دوست داره چند وقت یه بار یکم تو زندگیمون صرفه جویی کنیم و بریم به یه سری آدما کمک کنیم؟
کسی هس بیاد گاهی یه جایی که بشه یه آتیش درست کنیم و بشینیم دورش گپ بزنیم؟
کسی دوس داره چند وقت یبار بریم کتاب بخریم؟ دفتر یادداشت بخریم؟ گلدونای کوچیک بخریم؟
که موقع کار رادیو گوش کنیم
که همیشه پشت ماشین یه فلاسک چایی با چند تا لیوان باشه
که چند وقت یبار آشپزی کنی...
که صبح زود نیمرو با نون داغ و یه لیوان شیر و عسل روی میز باشه...
که گوشیش زنگ بخوره! تو باشی...
که هنر رو با صفر و یک ترکیب کنی عنش در بیاد.
که ببینی دنیای بقیه چطوریه؟ 2 ماهی نگذره که توش یه آدم جدید نشناخته باشی...
خلاصه که

یک همیشگی هیجان انگیز !
در آغاز, هنگامی که خدا آسمانها و زمین را آفرید, زمین, خالی و بی شکل بود, و روح خدا روی توده های تاریک بخار حرکت میکرد.
خدا فرمود: "روشنایی بشود." و روشنایی شد.
خدا روشنایی را پسندید و آن را از تاریکی جدا ساخت.
او روشنایی را "روز" و تاریکی را "شب" نامید.
شب گذشت و صبح شد. این, روز اول بود.
- شاید یه تابع سینوسی باشه که آدمارو بین قله ها و دره ها حرکت میده... و تنها وظیفه ی ما اینه که توی قله ها بیشترین استفاده رو ببریم و توی دره ها کمترین آسیب رو ببینیم...
- شایدم مثل بلوغه... یادمه وقتی میگفتم مفصلای پام تیر میکشن میخندید و میگفت داری قد میکشی! بعدش نوبت مفصل های بازو بود... شاید باید روح آدم تیر بکشه تا بزرگ شه.
گفت: "این نخستین مرحله ی کار است. باید گوگرد ناخالص را جدا کنم. برای این, نباید از شکست بترسم. ترسم از شکست, همان چیزی است که تا امروز مرا از جستجوی اکسیر اعظم باز داشته. و اکنون کاری را شروع کرده ام که میتوانستم ده سال پیش آغاز کنم. اما از این که برای آن بیست سال دیگر صبر نکردم, دلشادم".
- به خودم میگفتم کاش یه برده بودم که آزاد نبودم. که هرکاری که ارباب میگفت انجام میدادم بدون این که حتی به شدنی بودنش بخوام فکر کنم. مهم تر از اون بدون اینکه بخوام به این فکر کنم که "آیا این بهترین تصمیم هست تو این لحظه؟"... این آزادی عمل خیلی سنگینه!
- با این ابزار به کجاها که نمیشه رسید! چه مسئولیت بزرگیه بهترین ورژنِ خودت باشی.
- من یه داده ی پرتم :) من نمیخوام زیادی هم منظم باشم!
- یه چیز که با تمام وجود یاد گرفتم اینه که باید روی پای خودمون وایسیم.
خودت!

بهتر از اینی...
یکم زدم بغل... ماشینارو نگاه کردم
یه چایی ریختم واسه خودم. به خودم قند تارف کردم اما نخواست... مثکه چایی رو تلخ میخورم. ماشینا کم کم به شکل خط های نورانی ای دیده میشدن که از مبدا تا مقصدشون کشیده شده بودن. یه مشت پاره خط!
دلم قند میخواست
فکر میکردم اگه یه راننده ی دیگه هم مثل من زده باشه کنار منو یه نقطه میبینه!
- کیمیاگر تموم شد! میگفت: "برای آموختن تنها یک روش وجود دارد.عمل کردن"
- گاهی به دنیا وصل میشم. توضیحش سخته... انگار من یه آنتنم که کللی موج تولید میکنم و میفرستم به یه سری آنتن دیگه :)) خودم خندم گرفت! بیخیال
- جذاب ترین آدما اونایین که تو مسیرشون دارن حرکت میکنن...
- فلانی! هیچوقت واسه شروع دیر نیست
- من میخوام منطق اینا رو به سخره بگیرم.
- اینا خوب میفهمن چی میگم. تا وقتی که بیداری باید بری جلو
- و این 35 سال پیش رو مثل یه کنجکاویِ مقدسِ بچگانه میمونه... همین!
- من از زندگی چیزی بیشتر از رفاه شخصی خودم میخوام.
- پس کی لامپ رو اختراع کنه؟
- خودت اون تغییری باش که میخوای تو دنیات ببینی. پی نوشت: خودِ خرت.
- ٢٠ دقیقه تا ٩٤ :) اینبار میدونم زندگی چجوری کار میکنه!
- اگر به نگه داشتن چیزی شک داری, آنرا دور بریز!
.اناالحق اناالحق.
- وقتی من نتونم بیان کنم حالممو خیلی حرفه...
- هر کاری قبل از آنکه آسان شود سخت است.
- خیلی دوس دارم رو کتاب خوابم ببره !
- Work Hard In Silence! Let Your Success Be Your Voice :P به قول طرف...
- پیشرفت با تفریح تناقضی که ندارد هیچ بلکه لازمه ی بیکرانگی است !
- بر خلاف تصور عموم, مهم ترین چیزی که آدم از کوه یاد میگیره تلاش و استقامت برای فتح نیست! بلکه اینه که هرکس با بیشترین و در عین حال معتدل ترین توان خودش پیش بره
- خودتو بذار جای بقیه ببین ازت چه انتظاری دارن!
- اینایی که من میبینم باید بگم : افراد از آنچه در شبکه های اجتماعی میبینید الکی ترند :))
- کار رو تکه تکه کن بعد شروع کن :دی
- واقعا هیچوقت نذارید درس یا کارتون به تفریحتون لطمه بزنه.
لنگ کسی نباشید.. امکانات خاصی نمیخواد.
  • آقای مربّع

پیش‌دستی

پنجشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۰۵ ق.ظ

خب من از دویدن از بچّگی بدم میومد.

هیچوقتم نتونستم دونده‌ی خوبی باشم یکی دوباری تلاش کرده بودم واسش. یادمه از ۳ دقیقه شروع کردم (نهایت توانم) و با تمرین رسوندمش به ۴۰ دیقه. اون دوره که میتونستم بالای نیم ساعت بدوم واقعا خیلی درخشان یادمه! شبای زمستون تو سرما با مهدی و رضا میرفتیم تمرین ولی تو تهران خیلی دردسر داشت چون باید با آلودگی هوا هماهنگ میشدیم.


مشکل نه سرما بود نه حجم کارا بود و نه حتی مقابله با تنبلی اینا که همیشه هستن! اگه تهران زندگی کرده باشین میدونین که آلودگی تو تهران توی یکی دو ماه واقعا اسیب‌زنندس جوری که حتی نمیشه بیرون پیاده‌روی کرد این سال اخری که ایران بودم یه روز که آلودگی اوجش بود از خونه‌ تا دم مترو نتونستم برم (۱۰ دیقه) و با سرگیجه برگشتم خونه. حالا ما هر روز هوارو چک میکردیم که کی میشه رفت ورزش و کی نمیشه مهدی که انواع این اپلیکیشن‌های هواشناسیو داشت و واسه خودش مفسری شده بود. هفته پیش تلفنی صحبت میکردیم فهمیدم  هنوزم آلودگی هوای تهرانو چک میکنه :| اونم الان اینجاس.


بعد از اون دوره‌ی تمرین من اصلا ورزشو از اساس ول کردم. حجم کار و استرس و بد‌بیاری و انواع فشار‌هایی که از همه‌سمت میومدن کافی بود که به یه دوران سخت و طولانی فرو برم که یادمه اون روزا همش به خودم میگفتم کاش اینا همش یه پیله باشه کاش از اون سمتش بتونم یه پروانه بیام بیرون. یادمه اون شبی که پشت در اتاقی که تو تهران داشتم یه صندلی گذاشته بودم و نشسته بودم که هوای بیرون بهم بخوره زنگ زده بودم به خونه به مادرم میگفتم من نمیتونم لیسانسمو تموم کنم... میدونستم اونا تمام امید‌ و آرزوهاشونو توی من میبینن حتی شاید زیادی هم توی من میدیدن ولی مهم  این بود که دنیا داشت تو سرم خراب میشد و این قضیه‌ی درس فقط یکی از مشکلا بود. آدمی که تمرزکشو از دست داده معلومه که نمیتونه درس بخونه منم همیشه فشارهای جانبی روم کم نبوده این معنیش نیست که من آدم قوی‌ایم اتفاقا شاید نشونه‌ی ضعف باشه. اون دورانِ -پیله- همینجوری شروع شد من جز کوهی که واسم حکمِ عبادت رو داشت دیگه هیچ ورزشی نمیکردم. دوباره سیگار میکشیدم و دوباره ۲۴ ۲۵ کیلو اضافه وزن داشتم چون من عاشق غذا خوردنم. تنها تفریحمم همین بود شاید دلخوشیم همین بود. اون روزا بود که تصمیم گرفتم باید انرژیمو متمرکز کنم که بتونم درسمو تموم کنم و به از ایران رفتن فکر کنم و زبان یاد بگیرم و خیلی چیزای دیگه.. شروع کردم به تمرکز. یه سری کار کردم یه سری تصمیم گرفتم مثلا عکاسی و اینستاگرامو به کل گذاشتم کنار، تعداد زیادی از دوستامو از دست دادم سعی کردم واقع‌بین باشم تو اون روزا وقتی همه‌چیز فاکد‌آپ بود نمیشد همه‌چیزو با هم هم درست کرد.


باید بتونی بپذیری قرار نیست همه‌چیز در بهترین حالتش باشه. حتی ممکنه همه‌چیز در بدترین تو باید یکیو انتخاب کنی روی اون متمرکز شی.


خراب کردن همیشه آسونه و ساختن .. ؟  این که آدم بتونه به خودش وقت بده خیلی حرفه. ماها هممون کمالگراییم اصن مگه میشه نباشیم مخصوصا تو این سن. مخصوصا وقتی بارها تا دم چشمه(ایده‌آل‌های نسبی) رفتی و تشنه برگشتی صدها بار با ظرافت تمام ساختی ولی تو یه چشم به هم زدن خراب شده وقتی تا دم دم دم دم زندگی ایده‌آلی که از خودت انتظار داری اون ۰خود-ِ ایده‌آل رفتی که میشه مثل یه قله بهش نگاه‌کرد و زرتی پرت شدی پایین. حالا باید از صفر بسازی.


باید به خودت حق بدی با خودت حرف بزنی و خودتو قانع‌کنی که اشتباه جرم نیست. شاید آدم هیچوقت به اون نقطه نرسه که دیگه اشتباه نکنه شاید زندگی همینه ماها زندگی میکنیم تا یاد بگیریم. باید خودتو دوست داشته‌باشی این الان مثل رووووز واسم روشنه که تماام اجزای شخصیتیت باید با همدیگه در صلح و تعامل کامل باشن تا بتونی کاری از پیش ببری. رسیدن به این صلح و آرامش درونی اصلا  آسون نیست اما اگه بشه بهش رسید بعدش هیچی دیگه جلوتو نمیگیره..... تا وقتی که دوباره اون آرامشو از دست بدی.


امروز یکم فروردینه. ۱۳۹۸ ! 

اینجا که اصلا حال‌وهوای نوروز نیست. یه دوست ایرانیم که سر یه کلاسی با همیم حتی نمیدونست نوروز امروزه. همه بهم میگن تو تازه اومدی هنوز داغی وگرنه اینجا نوروز خیلی معنی نداره. این عین جمله‌ایه که شاید امروز سه نفر تلفنی بهم گفتن.  منم چه الان احساساتی باشم چه نه دوست دارم همون کلیشه‌ی پست سالِ نو رو داشته باشم. همون کلیشه‌ی سالی که گذشت چطور بود؟ بهترین خاطره بدترین خاطره؟ حتی خاطره‌ی نوروز ۹۷ که اونو هم تنها بودم تو ماشین در حال رانندگی از تهران به شیراز. شبایی که اشک ریختم صبحایی که با طلوع خورشید توی چادرم بالای کوه بیدار شدم. روزایی که احساس بدبخت‌ترین موجود دنیارو داشتم و روزایی که احساس جای درست بودن تو زمان درست بودنو داشتم. دوست دارم تصمیم بگیرم واسه سال آیندم از اون تصمیمایی که میدونم بهشون عمل‌میکنم.


این که من حالم این روزا بخصوص بعد از آتیش‌سوزی خوب نیست رو به راحتی میشه از ورق زدن(!) پستای اخیر وبلاگ فهمید. نوروز هم که فقط  لرزش و حس پیری توی صدای پدر مادرتو یادت میاره.. سال‌تحویل به وقت ایران نصفه‌شب بود و اونا حتی بیدار نبودن. چون تنها بودن شایدم بیدار بودن و نخواستن با من حرف بزنن چون ماها خونوادگی نمیتونیم غمو تو صدامون پنهان کنیم. نمیخوام زیاد منفی بافی کنم فقط میخوام مطمئن باشی که وقتی میگم هم حال خودم هم حال دلم و هم روحم خراب بود. هم انگیزه‌ای واسه بلند شدن نبود هم هم صلحِ درونم تیکه‌ و پاره..


دو ساعت مونده بود به سال‌تحویل... من تنها تو خونه‌ی سرد دم پنجره وایساده بودم به آهنگای قدیمی ایرانی گوش میدادم به این فکر میکردم که این آخرین بسته‌ی چای کیسه‌ایه ایرانیه که واسم مونده. به درختای باغ جلوی ساختمون نگاه میکردم اصلا شبیه موجود زنده نبودن چه برسه که تا دو هفته دیگه بخوان پر از برگ و شکوفه بشن. بعد از کارای صبح بقیه روز رو از دانشگاه پیچونده بودم که مثلا نوروزه اما.. ۵ عصر یه روز سرد زمستونیه و من تنها دم پنجره با کلی درد تو دلم یه تنهایی عجیب و بدتر از همه این که حتی نمیخواستم خوب شم. 


اینجور وقتا باید پیش‌دستی کرد. دو ساعت مونده به سال‌تحویل و هرچقدرم کلیشه من نمیخوام سال جدیدو اینجوری شروع کنم. اصن دلم میخواست بگیرم شرایطو یه تکون بدم ولی آخه چجوری میشد؟ 


باید کاری میکردم که حتی خودم از خودم تعجب کنم! کاری که حتی به ذهن نیاد ولی چیکار؟ چیکار باید باشه که حتی فکرش‌هم به ذهن نیاد؟؟؟؟  چیه که اصلا به ذهنم‌هم نرسه از بس خوب باشه؟ 

شاید روبه‌رو شدن با یکی از بزرگ‌ترین ضعف‌هام؟ یا با یکی از بزرگ‌ترین ترس‌هام؟ یا جفتش؟


کی فکرشو میکرد من لحظه‌ی تحویل سال در حال دویدن باشم؟!




در بیایم از این بــــــگـــــــاییا،

سال نو مبارک :)  👊

  • آقای مربّع

جمعه، هشت مارچ ۲۰۱۹ - بوستون

پنجشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۲۸ ق.ظ

========================================================



 

========================================================

جمعه، هشت مارچ ۲۰۱۹ - بوستون


 

 پنیییک پنییییک پنییییک

موهامو زدم

کچل کردم

میخواستم به خودم هیر کات بدم و ریدم

AM بودم چون

مجبور ش دم همشو بزنم

با ریش بلند خیلی زشت شدم

دارم میرینم تو خودم از ترس

نمیدونم سر کار چجوری باهام برخورد میکنن.

واقعا ترسناکه

اومدم تو اتاق درو بستم و خودمو زندانی کردم.  

 

بچه‌ها اومدن خونه موهامو دیدن و میگن اتفاقا خیلیم بهتت میاد.

دارم میرینم تو خودم..

دارم جر میخورم


 

========================================================

  • آقای مربّع

باورش کن

چهارشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۷، ۰۷:۴۶ ق.ظ

این چند روز فقط دارم فکر میکنم. خیلی چیز جدیدی به ذهنم نمیاد... بیشتر انگار میخوام یه چیزاییو به خودم یادآوری کنم..


- چرا فکر میکنی آدم از یجا به بعد دیگه حقِ اشتباه‌کردن نداره؟ چرا فکر میکنی دیگه قراره از الان به بعد بدون هیچ افت‌وخیزی پیش بره؟ پس بزرگ‌شدن چی میشه؟ بزرگ‌شدن ینی رشد و رشد آدم تا آخرین روز زندگیش ادامه داره.


- ول نکن! وِل نکن! چون لحظه‌ای که ول کنیم همه چی مثل یه دومینو به گــــــــــــــــــــــا می‌ره. ول نکن.


- همیشه یجوری حال خودتو خوب کن که خودت ،خودت رو تحسین کنی.


- وقتی میدونی کار درست تو این لحظه‌ چیه، نه نیازی به فال هست و نه استخاره . چیا دستِ توئه؟ اگه الآن همه‌چیز در بهترین حال خودش بود، این لحظتو چجوری میگذروندی؟ چی جلوتو گرفته که اونی که همیشه آرزوشو داشتی باشی؟


- چشاتو ببند، چندتا نفس بکش یادت بیاد هنوز زنده‌ای. یکم فکرتو خالی کن .. بازم نفس بکش. همه‌چی خوبه :) باورش کن.

اوضا هرچی که هست اونقدرا هم بد نیست... هست؟

همه‌چی خوبه. 

تو هم خوب باش.

باورش کن.


- دوتا تصمیم بگیر، یکی آسون، یکی سخت.



نوروز مبارک 🔆

  • آقای مربّع

این فرق داره؟

سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۸:۴۶ ب.ظ

جدیدا چسناله‌هام زیاد شده.

و من از این بابت متاسفم.

وقتی بعد از یه مدت زیاد -خوب- بودن یهو به هم میریزی هم ارتفاعی که با مغز ازش سقوط میکنی به چشمت میاد،

هم وقتی با صورت میخوری کف اسفالت دردش بیشتر میشه.

هم یه امیدی همون اول کار تو دلت هست که ببین من اون بالا بودم و یه بار تونستم برم بالا بازم میتونم برم.

هم حس میکنی خسته‌ای این همه بالا رفتنا و پایین اومدنا که چی وقتی که زندگی یه سینوسیِ تمام عیاره. میدونی این آخرینش نخواهد بود.


ولی من بازم خوب میشم باز حال خودمو خوب میکنم و ادامه میدم، باز اتفاق میفته باز حال خراب میشه بازم از پسش برمیام.

این وسط دنیات بزرگ‌تر میشه دام‌های توی راه بیشتر میشه و خیلی اشتباس اگه فکر کنی الان دیگه خیلی دنیا‌دیده و باتجربه تر از این حرفایی که دوباره بیفتی تو چاله.


بابا بزرگم همیشه میگفت که هرموقع به خودت گفتی: من فرق دارم - این فرق داره - این‌بار فرق داره - ----- داری میرینی.



  • آقای مربّع

سشنبه ۱۹ مارچه

سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۶:۵۱ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۱۸:۵۱
  • آقای مربّع

فردا

سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۲:۳۳ ق.ظ

میخوام بخوابم و باز هم فردا یه آدم دیگه شده باشم...


  • آقای مربّع

ایناشو

دوشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۷:۲۶ ق.ظ

از هر مشکلی باید بشه به نحوی یه استفاده‌ی هوشمندانه کرد واسه بهتر شدن.

هر تصمیمی که به پیشرفتت منجر بشه تورو تنها تر میکنه.

آدما بدتراز ایناشو از سر گذروندن. نازک نارنجی نباش.


  • آقای مربّع

لطفا

دوشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۷:۱۱ ق.ظ

میخوام خوب شم ولی نمیدونم چظوری. 

نمیدونی؟ البته که میدونی

آره راس میگی... پس چمه؟

سوال خوبیه... چته؟


> ولی من بیشتر از همیشه میدونم چی میخوام و چرا اینو میخوام.


منفی ترین فکرم این روزا رو بخوام به بگم... اینه که احساس پیری میکنم.

حس میکنم جسمم دیگه نمیکشه باهام... حس میکنم آلردی یه پیرمرد ۷۰ سالم. آره نه که فک کنی دارم اغراق میکنم تا این متنو تاثیرگذار جلوه بدم... این باور این فکر داره... به باوری حقیقت‌پذیر تبدیل میشه.


این جنس از درگیری فکری خیلی واسم جدیده. من الان آماده‌ی همچین حسی نبودم. نکنه من واقعا به پیری زودرس دچارم؟ اگا این فکر ها کسشر نیستن پس چین؟ :))

میبینی چقدر حالم خرابه؟

چیکار کنم از این حالت در بیام؟

  • آقای مربّع

آرزو که کم نداریم

دوشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۵۷ ق.ظ

آرزو که کم نداریم

آرزو که کم نداریم


بهار من گذشته‌ شاید

بهار من گذشته شاید


تهش که چیزی نمیشه میتونم بنویسم اوه ماه‌های اول مهاجرت به غم دوری از وطن مبتلا شدم.

والا که اشکال نداره والا که ضعف نیست.

ولی خب چه فایده؟

تمام چیزایی که میان تو فکرت تمام منفیاش، ما همیشه بهترین تصمیمو با توجه به شرایط گرفتیم.

با توجه به نقاط قوت و ضعفمون.

تا رسیدیم اینحای کار.


من اینو قول میدم بت

قول میدم بت

که زندگیِ شیرین همین روزایین که دارن میگذرن.

کا حالِ خوب چیزیه که ارزش زندگی کردن داره.

که مقدار زیادیش دست خودته که روزگارت خوش باشه یا تلخ.

قول میدم بت

قول میدم بت


  • آقای مربّع