آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

بچه فیل

پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۲۶ ق.ظ

To Grow a Habit


حتما میدونید حیوونای توی سیرک رو چجوری آموزش میدن.

فیل رو به عنوان مثال از بچگی به یه ترکه‌ی درخت میبندن و یه بچه‌فیل هیچوقت اونقدر زور نداره که اون ترکه‌رو بشکنه.

هربار که تلاش میکنه میبینه نمیتونه و عادت میکنه به آروم گرفتن، جوری که وقتی بزرگ‌هم میشه فیل رو با یه ترکه به همون ابعاد میبندن ولی حتی به ذهنش هم نمیرسه که شاید الان شرایط فرقی کرده باشه.


سگ! 

همیشه وقتی غذا میذارن جلوش همزمان یه زنگی رو هم به صدا در میارن. اینجورری میشه که توی ذهنش اون حس craving غذا و ترشح بزاقش با شنیدن زنگ همزمان میشه و از یجایی به‌بعد حتی اگه غذایی هم درکار نباشه با شنیدن زنگ اون احساس اشتها و ترشح بزاق توش ایجاد میشه.


از این مثالا و آزمایشها زیاده مخصوصا روی موشها و میمون‌ها خیلی نتیجه‌های جالبی هست. شاید شما هم به چک‌کردن تلگرامتون اعتیاد دارید یا به سیگار یا به پرخوری وقتی که ذهنتون مشغوله؟

یا به پر خوابی مثل من وقتی که استرسم از یه حدی بیشتر میشه.



از اینجا کار به دو مرحله تقسیم میشه، اول این که بفهمیم چرا داریم کارایی که انجام میدیمو انجام میدیم؟ ینی اون محرک رو پیدا کنیم و دقیقا مثلا این که سر یه سیمو بگیریم و دنبال کنیم ببینیم کلیدش به کجا یا کجاها وصله. اینجوری میشه صرفا شروع کرد به از بین بردن عادتهای بد و اما قسمت جالب اینه که دقیقا از همین مکانیزم میشه واسه به وجود آوردن عادتای خوب استفاده کرد.

دقیقا به همون روشی که به سیگار معتاد شدی میتونی خودتو به ورزش معتاد کنی اگه یادش بگیری.



منبع: کتاب The Power of Habit + سخنرانی‌های Tony Robbins



  • آقای مربّع

مچ

سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۰۵ ق.ظ

و نصف اشتباهات‌عامدانمون به خاطر سررفتن حوصلس. واسه همینه قدیمیا میگن مرد نباس بیکار باشه.

مچ خودتو بگیر 🦅


  • آقای مربّع

leaz

دوشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۴۳ ق.ظ

همش میرم ماشینی که آرزوشو دارمو عکساشو نگاه میکنم و توی سایت فروشش اواع قسط‌بندی‌هاشو چک میکنم ^__^

اولین‌باریه که اینجوری دلم چیزیو میخواد.

  • آقای مربّع

خشتِ اول

دوشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۲۶ ق.ظ

کیف کردم از خودم

از کوه اومده بودم بارون حسابی میومد ۲-۳ ساعتی هم تو ترافیک بودم

ولی رفتم بیرون که طبق برنامم تمرین دو‌ی استقامت کنم. اتفاقا بیشتر از همیشه هم دویدم.

شکستن الگوهای قدیمی ینی این.

کسی بودم که همیشه اینقدر ترافیک روش اثر منفی میذاشت که بعدش فقط میخواست کلی سیگار بکشه حتی اینقدر اون الگوها توم قوی شده بود که یه خودم اومدم دیدم زدم کنار از دکه‌ی کنار اتوبان سیگار خریدم ولی مچالش‌ کردم و پرتش کردم بیرون.

طبق کتاب The Power of HABIT واقعا ماها ۳۰درصد از کارامون طبق فکر و تصمیمه. بقیش طبق عادته، ارتباط سلول‌های مغز جوریه که بعد از هربار مسیرشون به همدیگه هموارتر میشه و به زبون ساده اینجوریه‌ که عادتها شکل میگیرن. 


بیا تن‌ندیم به عادتامون. بیا فردامون واقعا فردامون باشه، نه این که ۷۰درصدش به خاطر امروزمون و در نتیجه دیروزمون و... از پیش نوشته باشه. 

  • آقای مربّع

شیب ۱درجه

شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۴۹ ب.ظ

شما فقط ده‌روز یه شیب مثبت به زندگیت بده،
ینی هرروز هرقدر‌ کم‌هم که شده، از دیروزت بهتر شو.

بعد از ده روز دیگه هیچ‌ شباهتی به وقتی که شروع‌کری نداری.

نه؟

بعضی روزا حتی یه شیب یه‌درجه‌هم نمیشه بدی؟

اوکی اقلا بدتر نشو و خودتو پرت نکن پایین.


مشکل‌ما کمالگراها اینه که وقتی پیشرفت نمیکنیم خودمونو میسقوطونیم!


گفتم کمالگرا، 

شمام که داری میخونی به خودت میگی آره منم کمالگرام.

خدا لعنت کنه اون روانشناسایی که واسه ۴تا مقاله و پایان‌نامه به ما آدما برچسبایی زدن و کلماتی چنان دوپهلو ساختن که هزارجور میشه تفسیرش کرد.

هر آدمی کمالگراست خب.

و خیلی کلمات مزخرف دیگه،

اهمال‌کاری، اختلال چی‌چی

گمشید بابا یه بیزینس بزرگه که خیلیا دارن از همین برچسبا نون میخورن.


پس اصلاح می‌کنم،
مشکل‌ماانسانها که به واسطه‌ی زنده بودن کمالگراهم هستیم،  اینه که وقتی پیشرفت نمیکنیم خودمونو میسقوطونیم!

  • آقای مربّع

k;

جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۳۹ ق.ظ

دوباره،

دو روز بیشتر دووم نیاوردم.!

از حال الانم بخوام بگم، از خواب بیدار شدم و جز نکبت ندیدم.

دوتا زاناکس و ستا ملاتونین با هم خوردم بلکه بخوابم باز.


  • آقای مربّع

مسیل

چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۲۵ ق.ظ

حق با من باشه یا نه که فرقی نمیکنه

این حرفا

تو همه‌جا پره

میدونم چقد *شعره

که آدم همش داره خودشو خر میکنه

مثلا بری ورزش کنی

دوپامین - سراتونینت بالانس شه

که شاد شی مزخرفاتو تو زندگی نبینی

ولی خب

یه مرزی هس

اگه بالاش باشی اوج میگیری،

زیرش باشی سقوط میکنی.


کار تو این وسط فقط اینه که موقعیت خودتو نسبت به اون مرزه که فقطم واسه خودت تعریف میشه مشخص کنی و با ابزارایی که دستته خودتو به بالای خط برسونی. بقیش روتینه.


ابزارای دستت مث فکر خوب کردن

مث ورزش

گفتم واست پترن و الگوهای ذهنیو

یادته؟

ما ایننننننننقد پترنای غم و **شعرو تقویت کردم

که مثلا ۱نانو آمپر جریان به راااااااااحتی توش منتشر میشه (واسه پیام عصبی ناراحتی)

ولی مسیرای نورونی شادیمون اینقد استفاده نشده و متروکن

با یه موتور برقم راه نمیفتن

میگیری منظورمو؟

مث یه رودخونه که یکیش با یکم بارون سیل میاد و اون‌یکی هررررررقدرم زور بزنی آب توش جاری نمیشه

در راستای این کسی که گفتم، باید سعی کنی این رودخونه‌هه رو جاری کنی

تفکر مثبت و فلان که میگن اینه

نه اون مزخرفات راز و جذب و اینا :))



مثلا الان به خودت بیا

ببین چند بار تو رودخونه‌ی ناراحتی (مسیرای عصبی غصه و نا امیدی و .... ) بارون باروندی

و چند بار تو رودخونه‌ی امید

خب خیلییییییی منطقیه روحیت الان هرچی که هست باشه

باید از یجا شرو کنی

کجا آسون تر از ذهن

تمرکز مث نور خوشید، میسوزونه

به هر سمتی میخوای بری فقط و فقط روش تمرکز کن

بدن خیلی منطقیه

یه سری سلولن دیگه

ورودی میدی خروجی میگیری



  • آقای مربّع

سوالای خوب

شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۲۷ ب.ظ

دیگه خسته شده‌بودم از این همه سوال و این‌همه ابهام. یه صفحه درست کردم با چندتا ستون. بالار هرکدوم سوالامو نوشتم و زیر هرکدوم جوابارو.


چیا دست توئه؟
چیا رو خیال می‌کنی که دست تو نیست؟
چی پیشنیاز چیه؟
چی باید بشه که حس کنی زندگیت معنی داره؟

الان چه چیزایی جلوتو گرفته که اونی که میخوای باشی؟

چیا واست عقده شدن؟

چه چیزایی تاحالا باعث شدن کارارو نصفه‌نیمه رها کنی؟

چه چیزایی مو لا درزشون نمی‌ره؟

چی‌ میشه که یه کاریو ول میکنی؟

زندگیت دوست داری چجوری باشه؟

چه سوالای خوبی میتونی از خودت بپرسی؟



fبعد از جواب دادن اینا حداقل تغییری که حس کردم این بود که حس کردم میدونم از کجا باید شروع کنم و چه موانعیو باید بردارم. دوره‌ی جدیدی واسم شروع شده، دوران پس از دانشگاه!
فارغ‌التحصیلی.

  • آقای مربّع

تعادل ۹۷

يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۵۸ ب.ظ
سال نو مبارک باشه.
هم واسه خودم و هم واسه شماها.
امسال سال خوبیه. از بالا بهم گفتن!
پر از تغییره یجورایی سال برداشته ولی به این معنی نیست که دیگه نباید کاشت.
سالی که گذشت واسه همه سخت بود،
حقیقتشو بخوام براتون بگم، دارم از ایران میرم.

بعد از کلی تلاش و جبران و ... بالاخره هم درسم تموم شد و هم به بهترین شکل آزمونای بورسیه شدن و پذیرشو پشت سر گذاشتم.
الانم فقط منتظر مرحله‌ی آخرشم که خب البته ممکنه نشه.
همه چیز میتونه واسم -آخرین- باشه این روزا. خیلیم واسم ترسناکه چون همه‌چیز واقعی‌تر میشه اونجوری.. تا الان اگه یه درسیو نمیخوندی یا یه کاری تو اجتماع رو شکست میخوردی تهش یا یه صفر میگرفتی یا بالاخره یکی پیدا میشد گندتو تمیز کنه. اونجا، نه.

بیشتر اومدم ببینم اینبار میتونم حرف بزنم یا نه؟
من هنوز از خودم راضی نیستم با این که از بیرون این همه Achievement دارم از درون خیلی خالی‌تر از این‌حرفام.
و حقیقتا خیلی عزممو جمع کردم که درستش کنم.
راه جدیدیو باید پیش بگیرم، راهی که تاحالا هیچوقت امتحانش نکردم.

تعادل.

همیشه همه‌چیز واسم صفر و یکی بوده، اگه میخواستم مثلا سیگار رو ترک کنم، به روش بوقلمون سرد بوده 
یا اگه میخواستم ورزشی رو شرو کنم، به روش خود پاره کنی بوده! و ....
همون جمله معروفه که میگه اگه همیشه یه روشو امتحان میکنی و شکست میخوری، روشتو عوض کن.
شاید باید خیلی منطقی به قضیه نگاه کنی شاید واقعا نمیشه که عادتهایی که یه عمر هر روز و هرروز توی خودت نهادینه‌تر کردی رو خیلی بوقلمون‌وار عوض کنی.

راهی که ایندفعه میخوام پیش بگیرم اینه که هفت‌هفته به خودم وقت بدم. چرا هفت؟ همینجوری.
و چیزی که در هفته‌ی هفتم دوست دارم باشم رو به تصویر بکشم. حالا قدم به قدم هر هفته و هر روز یکم بهش نزدیک تر بشم.

  • آقای مربّع