دلم قرصه
- ۰ نظر
- ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۲۴
چند وقتیه زیاد توی ظبقه ی آموزشِ دانشکده رفت و آمد میکنم . الان جمله خیلی با کلاس بود ؟ :))
راستش توالتِ دنجی داره ما میندازیم اونجا :)) حله ؟
خلاصه دم آسانسور زیاد بچه های فارغ التحصیل کارشناسی یا ارشدو میبینم که همه دنبالِ کارای فارغ التحصیلی یا از ایران رفتنشونن و با هم که حرف میزنن حرفاشونو میشنوم.
خیلی جالبه که همشون یه حرف مشترک دارن ینی اکثر وقتا که با هم حرف میزنن این جملرو میگن:
کاش انقدر وقت تلف نمیکردم
بعله ! ما موقع ریدنم پند و اندرز یاد میگیریم :))
حالا چیزی که میخوام بگم
بیشتر ترسِ ما از ناشناخته هاست
به این جمله فکر کن... مثلا" آدما وحشت دارن از این که یه چیزیو ندونن
وقتی زندگی به یه جایی میرسه که خیلی نمیدونیم و جدید میشه میترسیم... مخصوصا ترس وقتی بیشتر میشه که
احساس کنیم تنهاییم و نمیدونیم ! نمیدونیم چی میشیم نمیدونیم آینده چی میشه
خلاصه سرتو درد نیارم
اممم
// الان که دارم تایپ میکنم دارم لبخند میزنم
چیزی که میخوام بهت بگم اینه که, من! ... خب ؟
فقط خودم میدونم...
به اون "مرد" ای که بودنش همیشه برام یه الگو بوده نزدیکم
قشنگترین ویژگی ای که تاحالا تو دنیا شناختم پیشرفته.
ذره ذره و خرد خرد هم که شده
هیچ حسی مثل در حرکت بودن نیست همین که هر روز اقلا یه چیزیو بهتر کرده باشی.
ذره ذره که شروع میکی به مرور سرعت میگیری، تو سرازیری میافتی و بعد از چند مدت که غرق در بهتر شدن شده بودی؛ میبینی که چه کوهی رو جابجا کردی جاش برج ساختی !
آدم وقتی پای دلش واسته تهش هر چی باشه خودش خواسته
آدم تا نمونه به پای خودش نمیتونه پای کسی واسته
هر کس واسه خودش یه حداقل غروری قائله ینی یه جایی که اول از همه خودش به خودش احترام میذاره واسه بقیه هم یجور خط قرمزه، خط قرمزی که هیچوقت جلوی کسی خودشو از اون خط پایین تر نمیاره !
همونجاییه که آدم پای خودش وایمیسه.
بیاید بهش بگیم مساحتِ قرمز... شاید این خط قرمزایی که دور خود آدمن از دور که نگاهشون کنی به هم وصل بشن و یه مساحتی رو شکل بدن که خود رو احاطه کرده باشه.
این حداقل غرورِ لعنتیو ندارم.
واسه هرکس میتونه یه جوری باشه مهم نیست خط قرمزات چه شکلی رو میسازن واسه هرکی یه شکله.
شاید واسه منم یه جاییه که نمیبینمش
خلاصه زیاد میشه که اجازه میدم خودم یا خیلیای دیگه وارد محوطه ی جریمم بشن..
مثلا" یه رفیق داریم که انقد واسه خودش احترام قائله که هیچوقت عذرخواهی نمیکنه. حتی اگه کاری کرده باشه که کاملا مقصر باشه. فرض کن باهاش یه قرار مهم داری که چند ساعت دیر میاد واقعا اگه نشناسیش وقتی میبینی حتی عذرخواهی نمیکنه میخوای خودتو پاره کنی! اما اگه بشناسیش میدونی که احترامی که واسه خودش قائله انقدر بالاست که انگار عذرخواهی براش به منزله ی کندنِ یه تیکه از روحشه ...
یکی دیگه هست که سرش بره قولش نمیره. قولش همین حرفشه... حرف راست که میگن قسم نداره.
هممون شده حرف زده باشیم و زیرش زده باشیم... قول شکونده باشیم... یکی هست که خط قرمزش شامل حرفش میشه ینی هر حرفی رو نمیزنه اگه هم بزنه مردونه پاش وایمیسه.
یکی هست اینجوری مقید و یکی دیگه مثلاً یه دلال یا یه کارمند چاپلوس که با دروغ یا چربزبونی بالا میره. ولی الان بحث من این نیست که چرا دنیا اینجوریه و فلان... بحثم بیشتر خودمم!
حاجی!
ماها خیلی کمتر از چیزی که باید؛ خودمونو دوست داریم.
شاید وقتشه یکم سخت شم؟!
میگن امام خمینی یبار براش مهمون اومده بود, وقتی که مشغول صحبت با مهمونش بود برای پذیرایی دو ظرف هندوانه میارن توی اتاق که یکیش مخصوص روح الله بود و یکی هم مخصوص مهمون.
مهمون جان کنجکاو میشن که چرا ظرفش از ظرف روح الله جدا شده و اصرار میکنه که از هندونه ی روح الله بخوره.
روح الله میگه این برای شما مناسب نیست و اینا مخصوص منه! اما مهمون جان که اصرار میکنه اولین slice از هندونه ی روح الله رو که میخوره میبینه چقدر شوره ! بهش نمک زده بودن!
خلاصه پشماش میریزه که چه فازیه و اینا ؟! روح الله دقیق یادم نیست چی میگه! اما یه چی تو این مایه ها که گاهی حالِ خودتو بگیر! گاهی وقتی انتظار یه چیز شیرین و خوشمزه رو داری از خودت بگیرش که عادت کنی جلوی خودت وایسی و از این داستانا.
جالبه نه ؟ شاید کل کارای سختی که کرده هم از همین گرفتنِ حالِ خودش شروع شده.
به قول معروف بالاخره از یجا باید قوی شد.
خوشبختی ینی چند نفرو داشته باشی که گاهی, مخصوصا" وقتایی که زندگی براشون یکنواخت میشه, همه ی انرژی و توان و پولتو بذاری که حال و هواشونو عوض کنی.
یه مسافرت, یه مهمونی, یه پیکنیک.. !
"هرچی خودکفا تر میشی دورت شلوغ تر میشه."
roozkhosh theory #16
کارمو زود تموم کردم تو دانشگاه میخواستم بریم یه قهوه ای بخوریم که نشد.
اومدم خونه شروع کردم به مرتب کردن و طی و جارو اینا. خونه شد دسته ی گل!
یه نقاشی برام کشیده ... زدمش به دیوار خونه بعد یدفه کودک درونم گل کرد ! یه بخش از دیوار خونه رو با نقاشی ها و چکنویسای این 3 سالم پوشوندم .
خیلی وقت پیشا تو ایده دونیم نوشته بودم این کارو! رفتم و از توی long term list خطش زدم. خوبه هرکس همچین لیست هیجان انگیزی داشته باشه.