یکشنبه - ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ - منِ ضعیف
- ۰ نظر
- ۰۱ آبان ۹۳ ، ۰۳:۲۰
من کلا خیلی وقته از دانشگاه ناامید شدم..
فقط کاراییشو میکنم که حال میکنم
درساییرو جدی میگیرم که خوشم میاد
فقط سعی کردم از میانگین خیلی پایین تر نرم
حالا یه بحث مطرح میشه که خب پس چرا تو دانشگاه موندی؟
چرا کلا انصراف نمیدی؟
جواب اینه که به نظرم بعد از لیسانس بهتر میشه.. ینی تو دکتری و ارشد دستت بازه که راحت ریسرچ کنی. ریسرچ رو دوست دارم.
این دلیل اول
دلیل دوم هم که به نظرم مدرک داشتن به درد میخوره.. ینی انقدری وقت دارم که هرکاری که قرار باشه بعد از انصراف انجام بدم رو الان انجام بدم
مثلا اگه قراره برم تو بازار کار کنارش میتونم درسارو به زور پاس کنم که مدرکو بگیرم
و دلیل سوم، یه جمله هست که میگه اگه قانونی رو دوست نداری بهش عمل کن تا رشد کنی به یه جایی برسی و قانونو عوض کنی :))
شاید تونستم استاد دانشگاه بشم و اقلا دانشجوهای خودمو راحت کنم
اصن روزای آدم باید اینجوری باشه که بعد از بیدار شدن، هرقدر هم محیط خونه دنج و خوب و مشتیه فوری بزنی بیرون تا آخر شب خسته و کوفته برگردی خونه و ازتو اون فاصلهی رسیدن تا خواب یه چیزی واسه خودت درست کنی شام یا یه نوشیدنی، یکی دوتا وبسایت همیشگی رو چک کنی، یکی دوتا کتاب همیشگی رو ورق بزنی، به چند تا از دوست و آشنا ها تکست بدی یا زنگ بزنی...
بعدشم رادیو تو گوش بری یکم پیادهروی تو خیابون همیشگی.. آخر شب هم یه دوش مشتی و یکم مطالعه دیدنِ چهارتاعکس حتی یکم نوشتن یا نقاشی(!) و بری تو تخت با صدای رادیو چشماتو ببندی تا خوابت ببره..
صبح از اون طرف وقتی بیدار میشی مقدمات صبحونه رو میچینی ... نون میذاری تو تستر کنار تخممرغی پنیری گوجه ای سیبزمینیآبپزی..هرچی..
بعد آمادهمیشی آستینارو میزنی بالا، ادکلن یادت نره که مرد همیشه باس بوی ادکلنش جلو تر از خودش بیاد! سوت زنان میری سمت ماشینی که برق میزنه! یه استارت و بسمالله!
یه روز کامل جلوته تا وقتی که برگردی خونه، ینی ۹-۱۰ شب..
دانشگاه، کار و شرکت، دیدنِ آدما، دیدنِعزیزا... گاهی عکاسی گاهی برنامهنویسی گاهی خوندن مقالات مختلف... گاهی پول درآوردن..
وسطش خسته که میشی استخر دانشگاه همون بغله میری یه ساعت سرحال میشی دوباره برمیگردی تو آزمایشگاه یا شرکت یا کتابخونه...
میتونی عصراتو زبان بخونی که خودش عالمی داره..بعضی روزا دم غروب میتونی بری یه گشتی تو شهر بزنی دوست و رفیقارو ببینی.
بعضی روزا هم یه ساعت وسط کار میتونی بری باشگاه بدنسازی یا یه روز تو هفته هم باشگاه بسکتبالی که نزدیکه..
جمعهها میتونی زودتر از معمول بیدار شی و بزنی به دل طبیعت.. کوهی بری رودخونهای چیزی..
خلاصهکه صب به صب آفتاب که میاد بالا باس پاشی و بیفتی دنبال زندگی و تا خون تو رگاته کسب کنی و کسب کنی و کسب کنی.
او وسطاشم دلخوشیهای کوچیچو بزرگ فتوفراوونه.. همین که هر روز بیفتی دنبال زندگی به ماه نکشیده ازش جلو میزنی.. حالا دیگه زندگیه که صب به صب دنبال تو میفته.
خونهی آدم باس سمبلِ آرامش باشه.. که آخر روز بیای و یکی دوساعت به معنی واقعی آرامشو تجربه کنی..
تختت باید بهترین قسمت خونه باشه.. تو تابستونا خنک باشه چون باد کولر خورده. میز صبحونه، میز مطالعه، آشپزخونهای که کیف میده واسهآشپزی آخر هفته ها و گلدونای دم در که من بهشون میگم دلخوشیهای کوچیکِ دانشجو!
عکسی که رو میز کاره..
قفسههای پر از کتاب و دفتر های پر از نوشته و ایده و برنامهریزی..
کتابای فارسی و انگلیسیِ از داستان بگیر تا مهندسی و اون وسط هم یکی دوتا کتاب نقاشی و مدادرنگی و یه دفتر نقاشیِ فیلی!
تو شرکت بچه ها میگن یادت نره که هدف، لذت بردنه..
تو زندگی هم همینه یادت نره که هدف لذت بردنه..
لذتی که صب به صب با طلوع خورشید بیفتی دنبال زندگی تا آخر شب... دست پر برگردی خونه.
که هر روز بدونی چندمه ماهه و امروز قراره چیکار کنی؟ چه تیکهای از پازلِ هفتگی رو قراره پر کنی..
اینایی که نوشتم ترکیبیه از چیزی که هست و چیزی که تازه شروع شده و میخوام همیشگی بشه.
عکس امروز، موزهی آثار استاد فرشچیان!
Today was amazing! I woke up immediately after my alarm and that was wired because last night I was sleeping for like 3 hours.
شاید چون داری خودتو مقایسه میکنی اینطور حس میکنی. خودتو بین آدمای کول و موفق میذاری و با خودت میگی من چرا اینجور نیستم؟ من چرا طرفدار ندارم؟ من چرا شانس و موقعیت اینارو ندارم؟
یه نگاهی به گذشته خودت بنداز. یه نگاهی به مسیری که داری طی میکنی. یه نگاهم به الان. شاهینی که من میبینم خیلی با شاهین سه ماه پیش و حتی پنج هفته پیش فرق کرده. سیگار نمیکشه، به خودش و خونه ش میرسه و برای کار و درسش وقت میذاره. مطمئنم اگه رو همین دنده بری تا آخر شهریور اتفاقای بهتری هم می افته.
روابط اجتماعی هم به نظرم نیاز به مهارت و مطالعه داره. یکم تو نت سرچ کن یه چیزایی دستگیرت میشه. بعد کم کم رو خودت کار کن. اول از همه هم روی صبر و لبخندت کار کن. پرحرف نباش. غرنزن. شوخ و پرانرژی باش. آماده کمک کردن باش :)
ولی خوب به نظر من تو قوی هستی در برابر زندگیت.. باور کن همچین باوری و نسبت به تو دارم .. تو تا همین الانم قدمای خیلی خیلی بزرگی واسه هدف و زندگیت برداشتی
این که داری مقایسه میکنی مشکل بزرگیه .. خودتو با جامعه و دوستاتو جو دانشگاه مقایسه نکن .. خودتو با گذشته خودت مقایسه کن .. همین .
مطمئنم راضی میشی از الانت :)
- میشه هر روز کیفتو واسه فردا آماده کنی ... مثل بچگیا :دی
- میشه صبحونه خورد ... میگن خیلی چیز خوبیه ! نمیدونم...
- میشه شبا ورزش کنی ، بعدش انقدر خواب میچسبه ! میشه توی ورزش به خودت فشار بیاری ... -لذت-
- میشه یه سریال رو دنبال کنی ، هر هفته قسمت جدید رو دانلود کنی ... اینجوری یه روز از هفته برات خاص میشه :دی
- میشه دو روز در هفته بری کوه ... شهر رو از بالا ببینی ، فشار رسیدن به قله رو به خودت بچشونی ... :)
- میشه گاهی بری بسکتبال... جای همیشگی ، چند تا پرتاب :) بسکتبال زیر بارون ... حماقت !
- میشه زبان خوند ، یه کتاب جیبی ، چند تا فلش کارت ، وقتی نمیگیره که ...
- میشه هر هفته چند تا مقاله از رشتت بخونی ، ببینی تو دنیا چهخبره ، سرچ کنی ، بفهمی ، رشد کنی ...
- میشه radio guy شد ! کلا رادیو گوش کردن موقع کار خیلی کیف میده :دی
- میشه گاهی آشپزی کرد ، حتا چند وقت یبار غذای جدید یاد گرفت... یه آرامش طوری داره !
- میشه morning person بود ... فکر کن هر روز قبل از شروع زندگی روزانه ، ۲-۳ ساعت داشته باشی ، چقدر کار میشه کرد !
- میشه از TED لذت برد :)
- میشه شبا شام نخورد ، سبک خوابید ، سبک بیدار شد !
- میشه از وقتای تلف شده استفاده کرد، حتا تایمهای بین کلاسها ، یا حتا .... :دی "قابل توجه بعضیا که سلفی میگیرن از خودشون :| "
- میشه از امکانات تربیت بدنی دانشگاه استفاده کرد
- میشه هر ماه یه چیزه جدای از رشته یا زندگی روتین انتخاب کنی ، یه مهارتی مثلا ، یادش بگیری ...
- میشه یه لیست داشت از چیزایی که همیشه حالتو بهتر میکنه :)
- میشه دقیقه ۹۰ای نبود ! حتا میشه دقیقه ۰ای بود... دقیقه صفری :)
- میشه جای کتابهای فارسی درس هارو از سورسهای انگلیسی خوند .
- میشه رفت دنبال چالههای ذهن ، همونایی که همیشه ندیدشون میگرفتی ، میشه نماز خوند ...
- میشه هفتهای یه روز بری کافه ، یه پاتوق ، کارتو از اونجا انجام بدی ... همیشگی !! :)
- میشه خیلی چیزارو از اینترنت یاد گرفت ... از online course بگیر تا ...
- کتاب خونه خیلی احساس خوبی به آدم میده ... میشه استفاده کرد :)
- میشه روشتو عوض کنی ، میشه به زندگیت شک کنی ، میشه ساکن نباشی ... میشه جزو نوشت :دی
- میشه تا دیر وقت بمونی دانشگاه ... میشه شروع کنی به دوست داشتن دانشگاهت...
- میشه نترسید ... به سادگی :) از کم خوابیدن ،از رقابت ،از ازدست دادن ،از باختن ، بعضی وقتا حتا آدم از تونستن هم میترسه !
- میشه منطق دیجیتال نداشته باشی آنالوگ مثلا :دی .... میشه ایدهآل گرا نبود ... میشه بعضی وقتا مغزو خاموش کرد... ذهنای قوی بهشون بر میخوره اگه بخوان idle باشن ، چرا وقتی میشه از تمام resource های پردازشی استفاده کرد ، idle بود ؟ گوز نجو ! خفه شو :دی off it is
- میشه بعضی وقتا یدفه بگی امروز میخوام یه روز خاص باشه برام ... غیر قابل پیشبینی بود... میشه چند ساعت بشینی از بالای کوه در حالی که کسی که از ته دل دوسش داری تو بغلت باشه و شهر رو نگاه کنید با هم :) بوی بارون هم بیاد
- میشه باور داشت که " شادمانی واگیر دار است ! "...
- میشه شرایط ایدهآل نباشه ، اما نتیجه ایدهآل باشه ... لزومی نداره همیشه منتظر "بهترین" حالت بود واسهٔ شروع کارها
- میشه آدمارو قضاوت نکرد... هرکسی حق اشتباه کردن داره
- میشه خوش اخلاق بود ... #هااار #هااار
- میشه گاهی عکاسی کرد ، حتا با دوربین گوشی :)
- میشه هم درس هم کار هم تفریح هم روابط شخصی هم ورزش همش در بهترین حالتش باشه ، در عین حال میشه ایدهآل گرا نبود :)
- میشه چند وقت یبار یسری عادت تو خودت اضافه یا کم کنی ...
- میشه هر روز واسه 4 روز آینده برنامه ریزی کنی :)
-----------------------------
- میشه این لیستو کاملتر کرد با کمک بقیه :)
- میشه کلیپ هپی درست کرد !
- میشه نصفشب ساعت 2رفت رانندگی... تنهایی ! ... رفتم تجریش
- میشه یه شبم واسه سروسامون دادن به خودت نخوابی
- میشه فیلم دید گاهی ... ! واسه من کار جدیدیه خوب !