آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع

سلا....م : )

آقای مربّع
بایگانی

تابع حذف گاوسی - Gaussian elimination function

پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۳ ق.ظ

در ٣٠ مارس ١٧٩٦ در سن 19 سالگی، وقتی که هنوز روی نیمکت دانشجوئی نشسته بود، کشفی مهم ارائه کرد : به طور کامل روشن کرد که در چه حالت هایی می توان n ضلعی منتظم را، به کمک پرگار و خط کش، رسم کرد .او توانست مشکلی را حل کند که ٢٠٠٠ سال قبل از آن فکر اقلیدس را مغشوش کرده بود...

-----------------

همه چیز از یک مسواک زدن شروع شد!

وقتی‌ تو آینه نگاه میکرد به این فکر میکرد که "حالش خوبه" ، به این که آمادس!

کافی‌ بود هر لحظه یه قدم بریم جلو فقط هر بار یه چیز رو بهتر کنیم... هرقدر کوچیک :)

به این فکر میکرد که اون آخر، اون بالا وقتی‌ دفترشو باز می‌کنه و شروع می‌کنه به نوشتن، اینجوری شروع کنه :

                            همه چیز از یک مسواک زدن شروع شد !

--------------

نمیدونم چی‌ فرق کرده، شاید واقعا هیچی‌! شاید دیروز یجور تلنگر بود، شاید پریروز، شاید امروز! شاید آذر! 

اینو میدونم زندگی‌ زیادی آسون شده بود(هست)، اما این که اینو بفهمم(بفهمم!!!) سخت‌ترین کاری بود که تو عمرم انجام دادم...

الگوریتم‌های خدا تکراری شدن...

// راستی‌ خدا اثبات شد، یعنی‌ تا اینجا رفتیم که در t=0 یه موجود(نه لزوما با هوش) اولیه وجود داشته و هنوز‌م وجود داره! (همین الان خدا خندید :)) )

--------------

ترس که همیشه بود... چیز جدیدی نبود، اسمایی که روش میذاشتیم جدید بودن، سختیش این بود که بتونی‌ detect کنیش!

 

"یه سری از حقیقت‌های نه لزوما پیچیده هستن که فقط توی دره‌ها دیده میشن"

roozkhosh theory #7

*قابل تعمیم برای قله ها.

*دره : جائی‌ که مشتق صفر است و تحدب رو به بالا است.

*قعله : جائی‌ که مشتق صفر است و تحدب رو به پایین است.

-----------------

اگه منو میشناسید "لطفا" این block رو نخونید ... پگاه بخونه فقط ...



داره یه سالمون میشه ...

پگاه :) اممم دوست دارم ... و خیلی خری! :| خری که خیلی چیزارو نمیبینی ... ولی میدونی چیه؟ میدونی که محکم ومردونه پشتتم ...حتی اگه ببینم داری اشتباه میکنی, میذارم اشتباه  کنی حتی اگه به قیمت داغون شدنم تموم شه! ولی بازم از دور هواتو دارم ... (تا وقتی که بخوای!) ... محکم و مردونه!

گفتم تا وقتی که بخوای ... نه این که من "آسون" باشم ... نه این که داشتن من "آسون" باشه! نه! حتی با این که همیشه به تو میگم "سخت" من خیلی "سخت ترم" ... یه چیزی رو میدونی بانو ؟ .... معلومه که نمیدونی ... :)

بد جور رامم کردی ... آره به جای "عاشق" گفتم "رام" ... کلمه عاشق لوس شده .... رامتم :)

داره یه سالمون میشه ... نمیدونم چرا انقدر هولم که یه سالمون شه! از اول هول بودم یادته ؟



--------------------

خیلی‌ نیاز دارم چند روز برم اصفهان، اما به دلایلی ممکنه نرم... تولد 16 سالگی داداشم رامین نزدیکه... میخوام یه کادوی خاص بهش بدم! 

شاید براش یه خونه خالی‌ جور کنم :)) شوخی‌ کردم! اما جدی ایده بدید، توی کادو خریدن خیلی‌ شوتم! 

اگه اوضاع جور شه یه مهمونی‌ خسته طور هم برای مهدی در پیش داریم، هرچی‌ می‌کشیم از این آذره!

---------------------

زیاد کار کردن هنر نیست، هوشمندانه کار کردن هنر است.      جان ماکسول


Listening to One Man's Dream - Yanni 

خوبم ! :) 


 

 

  • آقای مربّع

روزنامه

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۳ ب.ظ

امروز دلم خواست داستان زندگیمو بنویسم ... 

کجا بنویسم ؟ :)

  • آقای مربّع

سوال های کمالگرایانه

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۰۹ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۵ آذر ۹۳ ، ۰۱:۰۹
  • آقای مربّع

گندالف سفید

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۱ ق.ظ

۳ صبح ، نشستم رو مبل کنار پنجره ، پنجره هم بازه آسمون معلومه باد سرد میخوره به صورتم ، آهنگ "بگذر ز من‌ای آشنا" از عارف رو گوش میدم ، همهٔ چراغا خاموشه و فقط نور لپ‌تاپ ... روز خوبی‌ بود، ۳ ساعت دیگه باید دانشگاه باشم ، شاید نرم ، نمیدونم دلم یکم بیخیالی می‌خواد.

یه استراحت کوتاه 

چقدر این چند وقت فکر کردم به همه چی‌ ! قبلا اینجوری شدم

یکم خسته بودم ، همین !

وقتشه upgrade شم :) وقتشه update ها رو install کنم !

"Your update is ready to be installed"

بیصبرانه منتظر پست بعدیم هستم . 

 

 

  • آقای مربّع

اوشو اوشو اوشو

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۰ ب.ظ

پاییز ! خیییلی باحاله ، یه لحظه آقا بیاید نگرانی‌ها و فشار‌ها و هرچی‌ هستو نیست بریزیم دور ، بیرون خیلی‌ قشنگه خیلی‌ باحاله !

به قول آرین زندگی‌ به بهترین شکل داره می‌چرخه حالا ما نشستیم یه گوشه داریم غر می‌زنیم ، خودمو میگم...

از این آدمی‌ که شدم خوشم میاد ! فکر می‌کنم می‌خوام همین بمونم...یه تعادلی داره برقرار می‌شه بین خیلی‌ چیزا ... 

مثلا الان حس اون "آقای مربع" توی کتاب سرزمین پهناور ادوین بوت رو دارم وقتی‌ که "آقای کره" میگیره و از دنیای دو بعدی خودش میکشتش بیرون !

Flatland وقتی‌ می‌شه Spaceland ترسناکه ! اما خوبیش اینه که میدونی‌ انقدر بزرگ هست که یه جای خوب پیدا بشه توش ! جوری هست که همه با هم توش جا بشن ...

-----------------

@کلاس اندیشه ، استاد رسما می‌خواد خدارو اثبات کنه ... یجا داره باگ میده نمیتونم باگشو پیدا کنم 

@تو لابی پیش بچه‌ها ... لم دادی روی یه صندلی با هم میگین میخندین

@تو ماشین دم رستوران ، حرفای بزرگونه !

@این خانومه میگه "My Researcher Mode"

@دیشب مهمونی‌ ، سر میز همه بزرگن دارین نوشیدنی‌ میخورید ، وقتی‌ حرف میزنی با دقت گوش میدن ، ازت نظر می‌پرسن...

@فلانی‌ درباره سهام کارخونش باهات مشورت می‌کنه !

@the one بهت میگه "you are doing perfect :) "

@بدن درد بعد از ورزش ...

----------------------

میگه شکست مهم تر از موفقیت هست یجورایی ، شکست داریم تا شکست ! خیلی‌ حرفه ! تو flatland نمی‌فهمن!

----------------------

کم کم وقتش بود باور کنم خوب نبودنم رو ، خیلی‌ سخت بود ...


اوشو کی‌ بود ؟ یه آدم هندی بود ، میگفت :

از اوج قله تا زمانی که ادامه دارد لذت ببرو وقتی نوبت دره فرا رسید ، از دره لذت ببر.دره چه اشکالی دارد؟پایین بودن چه اشکالی دارد؟ آن به معنی استراحت است.قله یعنی هیجان، و هیچ کس نمی تواند مدام در هیجان باشد. 

خوشم اومد ! یجا دیگه میگفت :

آزاد زندگی کن ! لحظه به لحظه زندگی کن ! و از چیزی نترس ، از ترس هم آزاد  شو، 

زیرا چیزی برای از دست دادن نداریم . چیزی هم بدست نمی‌آوریم ، و وقتی این را بفهمی ، کمال زندگی‌ات تحقق می‌یابد ، اما هیچ گاه مثل گدا به دروازه‌های زندگی نزدیک نشو، هیچ وقت گدایی نکن ، 

زیرا دروازه های زندگی هرگز به روی گداها باز نمی‌شوند!... 


تاحالا گدایی کردی ؟ تو هرچیزی ، گدایی زندگی‌ ... ؟!

تاحالا به این فکر کردی که آیا داری چیزی قربانی زندگیت میکنی‌ یا زندگیت رو قربانی چیزی ؟ فکر کنم بیشتر داریم سرمایه‌گذاری می‌کنیم ، خوب یسری هم نمی‌کنن ، اما باید فرق سرمایه‌گذاری رو با قربانی کردن دونست!

شاید سرزندگی ملاک خوبی‌ باشه ،


هروقت دیدی سرزنده نیستی‌ داری قربانی میکنی‌ !

roozkhosh theory #6


قصه اینجوری شروع می‌شه که چند وقت پیش یه دری رو باز کردم ، خواستم فقط سرک بکشم یکم ! خیلی‌ چیزا از لای در پخش زمین شد ، چند روزی ادامه داشت ! با تمام زورم سعی میکردم درو ببندم ، نمی‌شد !

ولش کردم :)) 

تا این که همچی‌ کف زمین بود رسما ! تعجب می‌کنم این همه چیز چجوری پشت اون در جا شده بود !

چقدر خوشحال بودم که Object Oriented پیش اومده بودم !

بهترین چیزا وقتی‌ اتفاق میفته که انتظارشو نداری ... تصمیم گرفتم چند وقت یبار پشت این درهارو یه آب و جارو کنم ! 

خلاصه که میفهمی شکی نیست  اگه  بود تا اینجاشو نمیومدیم !

بعد یادت به چند تا کاری میفته که همیشه دلت میخواسته انجام بدی جوری که سر تا پاتو شوق میگیره ! میفهمی که چیزایی که تو فکر میکنی‌ جزئیات بودن همیشه ، شاید از اصلی‌‌ترین اصلیات بودن !  چی‌ از اونا مهم تر توی این سن  توی هر سن ؟

بعد میبینی میتونی تعریف دقیقی از خوشبختیت ارائه بدی ! در جزئی ترین حالت ممکن ! شت!

-----

تا وقتی‌ مشکلات حاد نشدن الکی‌ جو نگیرتمون !

------

بعدشم چند تا همزمانی جالب رخ میده و چند تا جرقه و اینا

.

.

یه بار دیگه :)


روزخوش فقید, درود خدا بر او باد !

آذر 93  تهران ایران

  • آقای مربّع

غر ... اون روی من ! - کم آوردم ؟

پنجشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۸ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۰ آذر ۹۳ ، ۲۰:۲۸
  • آقای مربّع

گم نام شماره بیست و پنج - تنظیم خواب

چهارشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۶ ق.ظ

صبح ها فقط از تخت بیا بیرون. حتی یه لحظه هم چشماتو نبند.

فردا مجددا تلاش خواهم کرد

خواب بزرگ ترین چیزیه که باید حل بشه. 

همه میگن تو که انقدر مشکل خواب داری چرا نمیری دکتری چیزی؟ ولی من فکر میکنم مشکل رو به روش خودم میتونم حل کنم.

و تا دو هفته به خودم وقت میدم :)


  • آقای مربّع

دهع

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۶ ق.ظ
۴شنبه - ۱۸ آذر ۹۴
عهد میکنم با خودم که اگه این آخر هفته رو اصفهان رفتم, هر روز رو برم کوه و سیگار نکشم.


۵شنبه 
جمعه
شنبه
  • آقای مربّع

In Progress

دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۰۷ ب.ظ

گفته بودم عاشق ۴شنبه هام ؟ خودمم نمیدونم از کجا شروع شد اما این روز همیشه خوب بوده و هست لعنتی ! دو روز دیگس !! 

دیدی چقدر سخته که تو شرایطو‌ کنترل کنی‌ ؟ دیدی چقد آسونه حال کردن با روزمون ؟

یادم‌ه حدود ۱ سال پیش این سوال خیلی‌ جدی برام پیدا شد که چه کار هایی می‌شه کرد ؟

شاهینه دیگه ! نشست یه لیست بلند بالا درست کرد از کارایی که می‌شه کرد ، لیستش هست  ، خیلی‌ جالب بود ! خیلی‌ فان بود ! کافی‌ بود یه‌دور فقط یه‌دور اون لیستو بخونی‌ تا اولا بفهمی چقدر دنیا بزرگه و چقدر از درصد کمی‌ از قابلیت‌هات استفاده میکنی‌ ، تا بفهمی چقدر خودت خودتو محدود کردی محدود به آدما محدود به نمره (!) محدود به این که کشورت ایرانه‌‌ کلا محدود به "محدودیت"‌ها و محدود به "شکست"‌ها و مسخره تر از همه محدود به یسری چیزا که خودمون واسه خودمون مشخص کردیم و گفتیم اینا واسه من مهم باشن خوب می‌شه دیگه :))      

فکر کردم خوب چقدر از این کارهای این لیست رو می‌شه انجام داد ؟! چرا نمی‌شه همه‌‌چیو با هم داشت ؟   اولین جواب این بود که محدودیم ، خوب محدود به چی‌ ؟ سوال آسونی نبود ، خیلی‌ جای بحث داشت ، بالاخره فهمیدم بهترین جواب براش اینه که محدود به "زمان" هستیم ، ولی‌ مگه ما چند درصد از زمانمون پره خداوکیلی ؟  حاضرم شرط ببندم 50% ! (بعد فهمیدم 30%)

شاهینه دیگه ! دوباره تصمیم گرفتم رو خود بیچارم تحقیق کنم ، هر روز کارمو یادشت می‌کردم کّل اون ۱۵-۱۶ ساعت مفید روز رو یادشت می‌کردم که صرف چی‌ شد ، اگه صرف کلاس رفتن شد ، از اون کلاس چقدرش مفید بود ؟ اگه درس بود چقدرش واقعا صرف "یادگیری" شد ؟

-----------------------------

یه لحظه pause ! همین الان یکی‌ از دوستام توی chat list دانشگاه این status رو گذشت :

------------------------------

ادامه ! دقیقا ! کّل کارای مهمی‌ که تو یروز میکنی‌ ،از تفریح گرفته تا درس یا حتا درآمد حتا "حوصله نداشتن" و ناراحت بودن، همهٔ همش میتونه توی ۳۰% همین وقت هم انجام بشه، بذار اینجوری بگم ، قبل از اینکه بخوایم نگران چیزی باشیم ، با یه فاجعه روبرو هستیم،  ماها داریم یک سوم از عمرمونو زندگی‌ می‌کنیم.

امتحان کنید :)

شاید به نظر خیلی ناامید کننده بیاد این حرف؛ اما برعکس! بهترینه ! 

تمام گندایی که زدی رو یادت بیاد ؛ تمام تنبلی ها ! همهٔ اونا هم یک سوم بوده جبرانشونم یکسوم طول میکشه :)

یکسال از عمرتو شونه خالی کردی ؟ با همونقدر تلاش با صرف همون درصد وقت در طول روز, 4 ماهه جبرانش کن ! 

حالا اینجارو ! با تلاش 2 برابر, 2 ماهه جبرانش کن :) 

واسه آینده: هرچی‌ آدم مفید تر‌ی باشی‌ ، وقتی‌ از مسیر خارج میشی‌ جبران تلفات سنگین تره.

شروع کردیم به دستکاری کردن تو زندگی‌ ، تو عادت‌ها ، شروع کردیم از خودمون ...



  • آقای مربّع

and again

جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۳۱ ب.ظ

 إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا

------------

مرسی امیر پگاه یاسمن الناز مهدی :)

  • آقای مربّع